حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 288

صفحه 288

1- 283. باقرزاده بابلی: کرامات علما، ج2، صص 208 - 207.

گسترده و خوانچه ها از انواع اطعمه و اغذیه آماده شد.

حالت گرسنه یی بی تاب بر سر چنان سفره یی پرآب و تاب خود معلومست. چندانکه توانستم شکم از عزا بیرون آوردم. پس به رسم معمول ضیافت ها آفتابه لگن آوردند. دست بشستم و هم چنان که رفته بودیم باز آمدیم.

من در همه این احوال بیدار بودم اما از این جهت غفلت داشتم که ملّا حسن هیچ کجا مهمانی نمی رود و با آن طبقه از مردم اصلاً مجالست نمی کند. باری چنانکه گویی واقعاً از مجلس ضیافت برگشته ام با شکم سیر به خواب رفتم. فردای آن شب به خود آمدم که این چه حالت بود؟ خدمت ملّا حسن رسیدم و واقعه را عرض کردم، فرمود خواب دیده یی «شتر در خواب بیند پنبه دانه» سوگند آن خوردم که خواب نبودم. گفت حالا بیدار شده یی تا من زنده ام این راز را به کسی باز مگوی. اگر گفتی بهمان گرسنگی دچار خواهی شد که هیچ علاج نداشته باشی. تا وی زنده بود این راز را پنهان داشتم و بعد از آن تاریخ همه وقت در ناز و نعمت بوده و روی درماندگی و گرسنگی را ندیده ام.(1)

مسجد یا بتخانه

حکیم و فیلسوف گرانقدر مرحوم میر [ فندرسکی(2) ] مدتی به ولایت کفر رفته،

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه