حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 301

صفحه 301

1- 303. بابارستم بختیاری.

که قربانی کرده اند بگیرید، بعد در ملّا عام هیزم جمع کنید و با جگر گوسفند اینجا بیاورید. شخصی را که بابارستم نام برده بود کسی بود که حاجی محمد صادق با ایشان از قبل میانه خوبی نداشت. به این علت مرحوم حاجی جگر گوسفندی را

از بازار خریداری می کند، قدری هیزم هم از نقاط خلوت جمع آوری می کند و با خود می برد. چون به خدمت بابارستم می رسد، ایشان با تشدد می فرماید: هنوز اسیر هوای و هوس خود هستی و خلق را می بینی، جگر را خریدی و هیزم را از محل خلوت جمع نمودی.(1)

تشرّف به حج

حقیر از احوال علاّمه ملاّ حسن نائینی که در ایوان بقعه بابا رکن الدین دفن است پرسیدم، چون قدری سابقه داشتم به حال او. فرمود: میرزای جلوه فرمود: اگر ملّا حسن نائینی را ندیده بودم باور نمی کردم که کسی بدون دکان داری باشد.

حقیر حکایت حاجی سید محمد حسین نور چشم که از اقوام خودمان بود گفتم که آن سید جلیل گفت: شبی را در بالاخانه قبر ملّا حسن بیتوته کردم برای تشرف به مکه، و در آن سال مشرف شدم و بعضی از حالات دیگر او را که در نظر داشتم از آن سید جلیل شنیده بودم. فرمود: من هم قریب به این را دیدم و چون تو این را نقل کردی می گویم و الّا نمی خواستم بگویم. رفتم به مقبره بابا، بیرون آمدم، فقیری آنجا بود گمان در دل من آمد که بابا می گوید: این فقیر دیشب اینجا بوده و یک چیزی به او

بده. من ده شاهی به او دادم به قصد این که مشرف به حج شوم و همان سال مشرف شدم.(2)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه