حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 328

صفحه 328

1- 342. همان: صص 199 - 197.

در آینه بنگر تا پاسخت را دریابی»!(1)

در پاسخ به شاه

میرفندرسکی با آن همه فضل و کمال و احترام فوق العاده که نزد سلاطین و تمامی طبقات مردم داشت، بیشتردر مجالس فقرا شرکت کرده و از مصاحبت با اهل جاه و جلال خودداری داشت، به ظاهر خود توجه نداشته، بیشتر لباس فرومایه و پشمینه و نمدین پوشیده، و در تزکیه نفس خود بسیار می کوشید. پس از آن که این حال او و مجالست او با اشخاص ظاهراً فرومایه مسموع شاه عباس گردید، روزی در میان

صحبت هایش میرفندرسکی را مورد خطاب قرار داد، و گفت: «شنیده ام که بعضی از طلاب، در سلک اوباش، حاضر و به مزخرفات ایشان ناظر هستند».

علّامه میرفندرسکی، مطلب را دریافته، و زیرکانه گفت: «من همه روزه در کنار معرکه ها حاضر هستم و کسی از طلاب را در آن جا ندیده ام».

با این پاسخ، شاه از سخن بازماند، و سکوت اختیار کرد.(2)

لعنت بر معاویه

پادشاه هندوستان از سفر میرفندرسکی به کشورش آگاه شد، و او را به حضور طلبید. میر از دیدار با شاه، سر باز زده، و گفت که با حاکمان اهل سنت دیدار نخواهد کرد. پادشاه، باز اصرار ورزید، تا آن که میر ناچار پذیرفت. ولی شرط کرد که پادشاه نباید در ضمن گفت و گو، وارد مذاکرات مذهبی بشود. شاه پذیرفت اما پس از حضور میر، از این شرط سر پیچید و خطاب به میر گفت: «تنها یک پرسش از تو

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه