حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 38

صفحه 38

1- 58. هاشمی: شرح حال آیت اللّه آقا سید علی اکبر هاشمی، مخطوط.

ناگهان دستی به در اطاق خورد گفتم خدایا این وقت شب کیست که در می زند در اطاق را باز کردم ناگهان حضرت آیت اللّه آقا سید علی اکبر هاشمی را دیدم بسته ای زیر بغل دارند سلام کردم البته جواب دادند و انگشت مبارک را روی بینی نهادند و بسته را به من دادند و برگشتند و این را هم عرض کنم ساعت ده شب درب مدرسه بسته می شد و خیلی مشکل بود که خادم درب را باز کند ولی چگونه درب را روی آقا گشودند یا از درب بسته وارد شدند نمی دانم بسته را گشودم نان بود و خورش و آنچه مورد لزوم من برای شب و فردا بود و این کار برای مدتی طولانی ادامه داشت و آمدن از پاقلعه که منزل استیجاری ایشان بود تا بازار و مدرسه ملاعبداللّه خیلی سخت بود یعنی وسیله نقلیه مثل این زمان نبود ولی این بزرگ مرد برای مدتی که در اصفهان بودند برنامه اکرامشان در حق اینجانب ادامه داشت.(1)

تواضع و فروتنی

مرحوم آیت اللّه حاج سید بهاءالدین مهدوی رحمهاللّه علیه که صداقت تام با حضرت آقای سید علی اکبر هاشمی داشتند گاهی در ایام سوگواری و تعطیل درس و بحث در اصفهان برای دیدار حضرت آقا به طالخونچه می رفتند و ضمناً به درخواست حضرت آقا در یکی از مساجد آن محل که جماعت نمی شد اقامه جماعت می کردند تعریف کرده بودند که بنا شد که من در فلان مسجد بروم و حضرت آقا در مسجد دیگر. وقتی من به آن مسجد رفتم چون مردم اطلاع نداشتند لذا جمعیتی نیامده بود لذا به مسجد حضرت آقا آمدم آقا می خواستند وضو بگیرند به من فرمودند شما امروز اینجا امامت کنید من وضو نگرفته ام و معطل می شوم. من هم وارد محراب شدم اذان و اقامه می گفتم دیدم حضرت آقا در صف مأمومین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه