حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 64

صفحه 64

1- 88. شیخ اسماعیل تاج الواعظین از فضلای اهل منبر اصفهان، چون دارای صدایی خوش و آوازی دلکش بود در بین مردم شهرت و محبوبیت یافت و تا پایان عمر به این خدمت سرافراز بود. او از ذاکرین با اخلاص، و عارفی اهل توکّل بود. وفاتش در سال 1326ش. و مزارش در تکیه سید العراقین است)قاسمی: شرح مجموعه گل، ص313).

او با قد کوتاه خود از طاقچه بالای اتاق خود یک کاسه و بشقاب چینی که تا حدی عتیقه و ارزشمند بود پایین آورد و با دستمال، گرد و غبار زیاد آن را بر لب باغچه فرو ریخت و به ما گفت:

مخفّف [ سبک شدن] شوید، لباس ها را درآورید، استراحت کنید، من الان برمی گردم.

بعد از نیم ساعت او با دو دست پر از گوشت کبابی و میوه و وسایل چای و منقل، عرق ریزان آمد. پرسیدم: کجا رفتید، کاسه و بشقاب را چه کردید؟ گفت: آن را فروختم و وسایل سور و سرور را فراهم ساختم.

ما با توجه به این که او مردی معیل و تا حدی کم درآمد بود متأثر شدیم. او از الفاظ مطایبه آمیز به کار برد. یک چرخه صوفیانه زد و گفت: 17 سال پیش حضرت حق این کاسه و بشقاب را فراهم ساخته بود و من آن را در میدان قدیم اصفهان خریداری کرده بودم برای امروز.

و باز چرخی زد و گفت:

در عین تنگدستی در عیش کوش و مستی

کاین کیمیای هستی قارون کند گدا را(1)

عنایتی از طرف حضرت حق

شیخ اسماعیل تاج الواعظین پیش از آقا جلال چند دختر داشته، هنگامی که زوجه او حامله و دچار درد زایمان می گردد، موقع عصر پدر تاج ناچار بوده برای برنامه روضه خوانی خود، خانه را ترک کند. به یکی از زنان همسایه توصیه همسرش را می کند و می رود. ضمناً بر سبیل اتفاق در آن روز هیچ گونه امکان مالی نیز نداشته

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه