حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 66

صفحه 66

نام آور آواز ایران می شود.

آن زن صاحبخانه ثروتمند می ایستد و از زنان همسایه که اطراف زائو بودند و کمک می کردند با غذای گرم پذیرایی می کند و چند سکه طلا در کنار مولود قرار می دهد. شیخ اسماعیل از این ماجرا و عنایتی که از طرف حق به او و خانواده اش شده اشک شوق می ریزد.(1)

مبارزه با مفاسد در دوران جوانی

علّامه محقق زاهد آیت اللّه حاج سید علی نجف آبادی خاطره ای از دوران نوجوانیش را چنین نقل کرده است: در دوره ی جوانی، شخصی را دیدم که با نِی و ساز و وسایل

لهو و لعب، مردم را دور خود جمع کرده است. خواستم او را نهی از منکر کنم، و جلوی کارش را بگیرم، دیدم نمی توانم و موقعیت برای نصیحت نیست و کسی به حرفم گوش نمی دهد. قدرت اقدام عملی - یعنی زدن - هم ندارم. چون هم او از من قویتر است و هم دوستداران ساز و آواز، به من حمله ور می شوند. به همین خاطر مقداری قراقروت تهیه کردم و در مقابل او ایستادم و شروع به لیسیدن آن کردم! لیسیدن قراقروت همان و آب باز کردن دهان او همان! با این کار او دیگر نتوانست به ساز زدن ادامه دهد و توانستم از منکر جلوگیری کنم.(2)

اخلاص میر سید علی نجف آبادی

سادگی لباس و رفت و آمد ایشان به حدّی بوده است که قلم از بیان آن عاجز است. ایشان مسیر نجف آباد - اصفهان را که حدود بیست و پنج کیلومتر است

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه