حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 70

صفحه 70

برداشت هر چه کرد نتوانست با دست یا دندان آن را خرد کند. همین طور مقداری به نانها نگاه می کرد و مقداری به زاهد، زاهد پرسید: چه شده است اینقدر به من نگاه می کنید؟ آیا قبله ی عالم چیزی دیده که باعث تعجبش شده است؟ فتحعلیشاه جواب داد: من هر چه نگاه می کنم این گردن به این کلفتی با این نانهای خشک سازگار نیست!! سپس میر سید علی به طلاب گفت: اینجا هم این گردن کلفت با دو لقمه تخم مرغ آب پز نمی سازد، طلبه ها! غذای خود را بخورید و این مقدس بازیهای شما را نفریبد.(1)

تعویض روغن چراغ با نان

در آن زمان ها که برق نبود، طلبه ها با چراغ روغنی درس می خواندند و هر طلبه ای سهمیه ای از نان و روغن چراغ داشت. این سهمیه ها معمولاً کفاف نیاز طلاب را نمی داد و آنها به سختی و در فقر زندگی می کردند. هم حجره ای میر سید علی نجف آبادی نقل کرده بود که: من و میر سید علی در حوزه ی اصفهان هم حجره ای بودیم و هر کدام روزی یک نان و نصف جیره غذایی داشتیم و هر کدام از سهمیه ای از روغن چراغ. من چون حال درس خواندن نداشتم به همان مقدار مطالعه روز اکتفا می کردم. و دیگر شب مطالعه نمی کردم و چون یک نان و نصف، کفاف خوراکم را نمی داد روغن چراغ سهم خود را به میر سید علی می فروختم و به جای آن نصف نان او را می خریدم. در نتیجه او دو سهمیه روغن چراغ داشت و یک نان. من دو نان داشتم و روغن چراغ نداشتم. بدین جهت اول مغرب شام مختصر خود را می خوردم و می خوابیدم و او مقدار کمتری می خورد زیرا که سهمیه اش نصف سهمیه ی من شده بود ولی در عوض، روغن چراغش دو برابر بود و بنابراین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه