حدیث خوبان: (حکایت های اخلاقی و کرامات مشاهیر تخت فولاد اصفهان) صفحه 90

صفحه 90

1- 123. زاهد نجفی، محمّد: مصاحبه با حجت الاسلام سیّد محمود میر هندی.

2- 124. یادنامه صمصام بهلول زمان: ص18.

صمصام و صارم الدوله روزی صارم الدوله از استانداری بیرون آمد و سیّد صمصام به او خطاب کرد: «آی صارم الدوله صد هزار تومان بده خاکه ذغال برای فقرا بخریم». صارم الدوله گفت ندارم. صمصام پاسخ داد: فکر کردی غیرت خواستم که می گویی ندارم، صارم الدوله لبخند زد و بیست هزار تومان به صمصام داد.(1)

صمصام و مرحوم خوردآزاد

-2

شبی صمصام در حسینیه خوردآزاد(خیابان شریف واقفی) بر فراز منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی و توسّل به حضرت اباعبداللّه الحسین(علیه السلام) گفت: دیشب خواب جدّم را دیدم فرمودند: فرزندم فردا شب در حسینیه)5000 تومان) از

محمّدهاشم خوردآزاد دریافت می کنی، دست اندرکارهای روضه گفتند حاج آقا تشریف بیاورید پایین تا تقدیم کنیم، سیّد بعد از مکث کوتاهی گفت نه! جدم فرمودند: روی منبر بگیر!(3)

می دانید شما را برای چه فرستاده اند

حضرت شیخ جعفرآقای مجتهدی، عارف بصیر و سالک خبیر، برای من تعریف کردند:

باطناً مأمور شدم تا به اصفهان رفته و به مدت یک هفته مرکب یکی از روضه خوان های صاحبدل را تر و خشک کنم. به اصفهان رفتم و زنگ خانه را به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه