ام المومنین حضرت خدیجه سلام الله علیها صفحه 23

5- خزاعی بن عبد

خزاعی بن عبد مزنی خادم بت «مزینهًْ»، از پرستش آن خودداری کرد و نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شتافت، اسلام را پذیرفت و گفت:

ذَهَبتُ إِلی نَهْمٍ لأَذبَحَ عِندَهُ

عَقیرهَ نُسکٍ کالَّذی کُنْتُ أَفْعَلُ

فَقُلتُ لِنَفْسی حینَ راجَعتُ عَقلَها

أهذا إِلهٌ أبْکُمٌ لَیسَ یَعقِلُ

أَبَیْتُ فَدینی الیَومَ دینُ مُحَمّدٍ

إِلهُ السَّماءِ الماجِدُ المُتَفَضِّلُ

نزد بت نهم رفتم که قربانی را ذبح کنم همانطوری که این کار را انجام می دادم.

وقتی به عقل خود مراجعه کردم به خود گفتم: آیا بتی که گنگ است و عقل ندارد خدا است؟!

از آن روی گرداندم و دین من امروز، دین محمد و دین خدای بزرگ آسمان ها است.(1)

6- عبدالرحمن

چون خبر ظهور پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به عبدالرحمن بن ابی سبرهًْ رسید، بت فراص را خراب کردو نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد، اسلام آورد و گفت:

تَبِعتُ رَسولَ اللهِ إِذْ جاءَ بالهُدی

وَ خَلَّفْتُ فَرّاصا بدارِ هَوانِ

شَدَدتُ عَلَیهِ شَدَّهً فتَرَکتُهُ

کَأَنْ لَم یَکُنْ و الدَّهرُ ذو حَدَثانِ

و لَمّا رَأَیتُ اللهَ أَظْهَرَ دینَهُ

أَجَبْتُ رَسولِ اللهِ حینَ دَعانی

فَأَصبَحتُ للاسْلامِ ماعِشْتُ ناصرا

وَ أَلقَیْتُ فیهِ کَلْکَلی و جِرانی