شرح مجموعه گل: مشاهیر مدفون در تکیه سیدالعراقین تخت فولاد اصفهان صفحه 132

صفحه 132

استاد زنده اند در خدمتشان باشم. بنابراین نزدشان ماندم تا با گذشته بر روی هم

هفت سال شد، لکن از بس که من خودم پر کار بودم استفاده گوشی من از ایشان کم

بود.

[اشتغال به ریاضات شرعی]

«و در ضمن مدّت تحصیلم مشغول ریاضات شاقّه و مشروعه و روزه داری بودم،

از جمله به علّت کناره گیری از مال پدر، قریب چهار سال خوراک من در بیست و

چهار ساعت یک گرده نان بود که چهل مثقال نمی شد، و با نان خورش جزئی

می خوردم و بسیار اوقات به نان خالی قناعت می نمودم و افطار و سحری را

می گذرانیدم، و نظر به حدّتی که نان گندم داشت گلویم از نان خالی زخم می شد،

ناگزیر یک شاهی باقلا را با آب آن از باقلا فروشی نسیه می کردم و نان را در آن ترید

می کردم و باقلا به منزله گوشت بود برای من. و همچنین نسیه می کردم تا نیم ریال که

می شد می رسید به او می دادم. (محل پرداخت پول معین بود ولی نسیه و قرض از

مواردی مرا حفظ می کرد) و گلویم قدری خوب می شد باز به نان خالی قناعت

می کردم.

و نظر به به بی بضاعتی، غالب مطالعه من روی بام، با مهتاب بود و گاهی چراغ

مسجد استادم، و چراغ مسجد که روغن چراغش تمام می شد می رفتم داخل

مستراح از چراغ آن استضائه و استفاده می نمودم. و با این بی بضاعتی من، حاجیی

بود به نام حاجی اسداللّه معروف به ریش ریخته، اصرار داشت و می گفت: بیا پیش

خود من و درس را ترک کن، تو را بس است، یک دست عمارت به تو می دهم با دو

هزار تومان سرمایه، و دو دختر دارم هر کدام را می پسندی اختیار کن; زیرا نبیره های

عمه ات هستند.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه