شرح اسم : زندگی نامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای (1357ش - 1318ش) صفحه 148

صفحه 148

جمعی جوان قوی هیکل به طرف عمامه بسرها حمله می برند و از هر نوع توهین فروگذار نمی کنند. حتی به خود من هم حمله کردند. و اگر جمعیت جلو کوچه ارک واقع در خیابان ارم نبود و بین من و مهاجمین حائل نمی شدند به طور حتم عمامه خود را از دست داده و در عوض چند ضربه چوب و مشت نوش جان می کردم. و اما ارتباط این مطالب با موضوع مورد بحث در منبر، آن که به مناسبت می گفتم روحانیون مورد حملات این اشخاص هستند و با وجود این از شغل خود دست نمی کشند؛ پس سخنان آنها باید یک جنبه معنوی داشته باشد.

س: شما در سخنرانی خود اظهار داشته اید که روزی که بیرجند آمده ام آقای رئیس شهربانی مأمور دنبال من می فرستد که شما بیا التزام بده که حرفی در منبر برخلاف نگویی. آیا این پیشنهاد به ضرر شما بود؟ در ثانی شما از کجا اطلاع داشتید که در شهربانی بایستی التزام بدهید؟

ج: در مورد سئوال اول ابداً معتقد نیستم که این پیشنهاد به ضرر من بوده است. در مورد دوم؛ اولاً از رفقای منبری التزام گرفته بودند و در ثانی مأمور شهربانی در میان کوچه ورقه ای به من ارائه داد که آقا این را امضا کنید. من هم چون بعد از مجلس و در حال خستگی و به علاوه در میان جمعیت بودم، گفتم: بیا مدرسه (محل سکونتم) تا امضا کنم. نیامد.

س: اظهارات خود را به چه وسیله گواهی می نمایید؟

ج: امضا می کنم.(1)

آزادی از زندان لشکر

بیگاری روزهای بعد، کار گُل نبود؛ بیل و کلنگ تاشوی سربازی دادند دست زندانیان و آنان را وا داشتند جاده های خاکی پادگان را هموار کنند. «پس از گذشت سه روز از بازداشت من، یکی از افسران به زندان آمده، گفت: فردا آزاد می شوی. از این خبر بسیار تعجب کردم و با خود گفتم: شاید یکی از دوستانم نزد کسی از وابستگان رژیم برای آزادی من وساطت کرده است.»


1- همان، بازجویی 22/3/42.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه