شرح اسم : زندگی نامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای (1357ش - 1318ش) صفحه 152

صفحه 152

اگر دستگیر می شد و زیر کتک و فشار می رفت، امکان داشت سکته کند و از بین برود. گفت تا مدت ها باید پنهان باشد. گفتم «به هر حال خانه ما تا هر وقت که دلت بخواهد می توانی باشی... پدرم بایستی اجازه می داد. رفتم گفتم... پدرم آقاجعفر را می شناخت. با من خیلی رفیق بود... رفت و آمد زیادی می کرد. [به پدرم] گفتم آقاجعفر تحت تعقیب است و می خواهد منزل ما بماند... اجازه می دهید؟ پدرم گفت به او بگو که هر چه می خواهد این جا بماند... خیلی خوشحال شدم از این که پدرم مخالفتی نکرد... آمدم گفتم که ... آقایم می گوید که هر چه می خواهد این جا بماند. خیلی خوشحال شد. راحت شد.»

همین روزها و شبها که آقاسیدجعفر قمی در بیرونی خانه حاج سیدجواد پنهان بود، اکبر هاشمی رفسنجانی راهش به مشهد افتاد و سری به خانه دوستش، سیدعلی خامنه ای زد. «آقاجعفر توی ایوان نشسته بود و پرده کشیده بودیم. دیده نمی شد. آقای هاشمی هم توی اتاق روبه روی همین ایوان بود. با هم صحبت می کردیم. گفت شنیده ام آقاجعفر فرار کرده... معلوم نیست کجاست... من نگفتم آقاجعفر اینجاست... حتی مادر و برادر آقاجعفر که مشهد بودند خبر نشدند.»

آقاجعفر آنقدر ماند که دیگر خسته شد. قصد کرد مشهد را ترک کند. «تا گرگان او را همراهی کردم.»(1)

آنجا، در شهر گرگان، متوجه شد که خبر حوادث پیش و پس 15 خرداد به برخی شهرها، مثل گرگان نرسیده، یا اگر رسیده، آن تأثیری که بتواند بر فضای شهر بگذارد، نداشته است. «از نزدیک دیدم که در آنجا هیچ خبری نیست و گویی که در محرم امسال که صَفَرش ما در گرگان بودیم، هیچ واقعه ای اتفاق نیفتاده. این بود که تصمیم گرفتم یک سفر منبری، سال دیگر بیایم گرگان.»(2)

زدودن گرد رخوت

در این دوره، مشهد، رخوتی سیاسی را پشت سر می گذاشت که غیر از سنت های بار شده بر دوش او، از قفل و بندی که توسط حکومت به دست و پای شهرهای بزرگ، از جمله مشهد زده شده بود، رنج می کشید. چند اقدام برای زدودن آن رخوت شکل گرفت.


1- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات سیدعلی خامنه ای، شم بازیابی 1232.
2- همان، شم بازیابی 1234.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه