شرح اسم : زندگی نامه آیت الله سیدعلی حسینی خامنه ای (1357ش - 1318ش) صفحه 218

صفحه 218

سیدعلی خامنه ای پس از بازگشت به مشهد، مباحث فقهی خود را با پدر پی گرفت. صبح ها راهی منزل قدیمی خود می شد و پس از پایان محفل علمی در اتاق باستانی پدر، برای تدریس به مدرسه نواب می رفت. اوایل زندگی مشترک بود. صبح که می خواست از خانه بیرون آید، همسرش گفته بود که برای ظهر چیزی نداریم؛ فکری بکن. و اکنون در کوچه پس کوچه های منتهی به مدرسه نواب یادش آمد که چه سفارشی به او شده است. «دست کردم توی جیبم. جیبهای بالا که هیچ نداشت... جیب پایین... حدود چهار ریال یا چهار ریال و ده شاهی... بود... بی اختیار خنده ام گرفت... و گفتم الحمدلله... واقعاً هیچی نداشتم... این طور نبود که ... مثلاً [بتوانم بروم] از فلان کس بگیرم یا از توی بانک بردارم، نه. نه یک ریال ذخیره، نه یک امکان... در چنین مواقعی خیلی به من فشار می آمد.»

روزی نبود که دغدغه معاش نداشته باشد. همیشه مقروض بود و اعداد این دیون دائم افزایش می یافت. گاه اگر منبری می رفت و صاحب مجلس کرامتی نشان می داد، صرف پرداخت قرض ها می شد، و «باز هم پولم تمام می شد، باز هم وضع زندگی ام همان طور بود.»(1)


1- همان جا.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه