مردی از تبار زید شهید در دیار کرمانشاهان صفحه 14

صفحه 14

6. آیا خاطره ای از وفات ایشان دارید ؟

به جاست دو خاطره از وفات ایشان عرضه بدارم :

خاطره اول ؛ دو سه روزی قبل از رحلت آن مرحوم، بچه های کوچک بنده در منزل ما که منزلی کوچک بود بازی می کردند و سر و صدایی راه انداخته بودند، ایشان که بر روی تخت خواب دراز کشیده بودند آهسته فرمودند به این ها بگویید دو سه روز دیگر با من مدارا کنند یا جمله ای قریب به این مضمون، و دو سه روز بعد به رحمت ایزدی پیوستند.

خاطره دوم ؛ صبح آن روزی که شبش رحلت فرمود، از صبح به حالت آرامش مخصوصی فرو رفتند، دکتر مخصوص شان را طلبیدیم، آمدند و از آرامش عجیب ایشان شگفت زده شدند به من گفتند ؛ ایشان دیگر رفتنی و در حال احتضارند، هیچ گونه آمپولی به ایشان نزده و اذیتشان نکنید.

از همان صبح از نوک پای ایشان بدن شروع به درخشندگی و سفیدی بسیار دلنشینی کرد ؛ مثل آنکه بدن شان را شست و شو می دهند.

و من برای اولین بار در بالین مریضی محتضر، حاضر و ناظر بودم و عجیب این بود که کاملاً خط و موج تلألؤ و سفیدی بدن نمایان بود که تا کجا رسیده است.

سبحان الله این درخشندگی و تلألؤ که به نوک سر رسید ایشان رحلت فرمودند.

در حال احتضار در کمال آرامش بدون هیچگونه ناراحتی و اضطرابی بود. فقط از گوشه چشمانش گهگاه اشک می ریخت و درست در لحظه فوت

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه