- اشاره 1
- آخرِ مهربانی 1
- غیرمستقیم 3
- شادی در خانه 7
- تکمیل ایمان 9
- محاسبۀ روزانه 11
- اسیر که نیاورده ام 13
- توقدم های مرا محکم می کنی 15
- اولین هدیۀ چمران 17
- در برابرم به قامت می ایستاد 19
- در بدترین روزها با هم خوش بودیم 21
- هرطور خودت دوست داری! 23
- فقط غذا! 25
- وسایل مان را کادو می بردیم! 27
- زندگی در یک اطاق کوچک 29
- وسایل زندگی شهید 31
- گامِ اولِ دنیا 33
- تعمیر دستۀ عینک 37
- این نامۀ اعمال من است! 41
- اختلاف دو خانواده را حل کرد 43
- از جنس خاک 45
- حساب سختِ نفس 47
تصویر
زندگی در یک اطاق کوچک
بالاخره مادرم راضی شد و او مرا با خودش برد. بعدها دوستانش گفتند: «آقاعبدالله چه راحت خانمش را بدون سور، فقط با گز و شیرینی برداشت و رفت.»
شیراز که رسیدیم، رفتیم مهمانسرایی که عده ای از روحانیان دیگر هم با خانواده هایشان آنجا بودند. زندگی مان با یک اتاق کوچک که دستشویی و حمام داشت، بدون آشپزخانه شروع شد. وقتی رسیدیم، وسایل اتاق را کمی جابه جا کردم. ریخت و پاش ها جمع شد. گفت: «زن داشتن عجب چیز خوبی است. من اصلاً فکر نمی کردم همین وسایل را اگر جور دیگری بچینم، بهتر می شود.»(1)
شهید حجت الاسلام والمسلمین عبدالله میثمی
1- . چهل روز دیگر، ص18.