فرهیخته و فعال مدنی خانم اقدس کاظمی: زندگی نامه و کارنامه ی ویژه فعالیت های معلولیتی صفحه 223

صفحه 223

بسکه دیدم از او توانایی

شک نمودم خودم ز بینایی

او بقدری به کار بینش داشت

در درون شعله ای از آتش داشت

او که بُد شهره در جوانمردی

خون دل خورد خود ز نامردی

از درون و برون شکایت داشت

از زمانه بسی حکایت داشت

لب به شکوه به نزد کس نگشود

چون که با شعر یار و همدم بود

شعرهایش همیشه گویا بود

رمز اسرار صد معمّا بود

بین مردم سکوت بود و سکوت

گوئیا روح اوست در لاهوت

همدلی را اگر که او می دید

یا که در حال گفتگو می دید

همچو گل های باغ وا می شد

از غم و غصّه ها جدا می شد

آشنا را ز دور می فهمید

گوئیا با دو چشم خود می دید

بود دنیای ذوق و استعداد

که خدای بزرگ بر او داد

خود فروش و وطن فروش نبود

در پی حق ولی خموش نبود

او شجاع و نترس بود و جسور

از حقارت و حقّه بازی دور

جامعه اینچنین نمی خواهد

آدم تیزبین نمی خواهد

هر زمان هر که حقّه بازی کرد

همه کس را ز خویش راضی کرد

من و او هر دو اینچنین بودیم

حامی دین و سرزمین بودیم

لیک همواره در نبرد شدیم

زان جماعت همیشه طرد شدیم

وای از آن دو رنگی مردم

تهمت و ناسزای مردم قم

جانب خانه ام خزیدم من

غیر ظلم و ستم ندیدم من

این قلم همچو ذوالفقارم شد

بهترین یار و غمگسارم شد

حالیا آمدم اگر میدان

که کنم یاد آن خجسته روان

تا بگویم اگر که رفتی تو

هدیه ای از خدا گرفتی تو

یاد و نامت قلم به صفحه کشید

ثبت تاریخ این وطن گردید

6/5/1396

به یاد شادروان پوستچی شاگرد زنده یاد دکتر خانلری

اقدس کاظمی (مژگان)

جناب پوستچی آن مرد دانا

که نامش هست اکنون بر زبان ها

از اینکه مرد پاک و متّقی بود

ره عقل و خرد را نیز پیمود

همه دانند این فرزانه استاد

که درس علم را تعلیم می داد

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه