- اشاره 1
- اشاره 10
- تولد و دوره خردسالی 32
- تحصیل و تدریس 32
- ازدواج و خانواده 33
- مدرسه عالی قضایی و اداری 34
- فعالیت اجتماعی 35
- شعر و شاعری 36
- مهاجرت به تهران 36
- اشاره 121
- اشاره 184
- الف: کتب تحلیلی 185
- اشاره 185
- ب: کتاب کودک 191
- ج: آثار مندرج در کتب و نشریات 192
- د: دست نوشته ها و جزوات 194
- اشاره 195
- اشاره 196
- به مناسبت روز جهانی معلولان 196
- تقدیر از مددکاران 198
- جشن عیدانه 200
- کرامت و اکرام 202
- آبشار عاطفه ها 206
- امدادگران و یاوران محرومین 207
- کمک به محرومان 209
- سلامی بر یاران استومیت 210
- فراموشی بیماران استومی 215
- جانباز 217
- خانه عفاف 218
- به یاد دوست شاعر و گرامی شادروان احمد پوستچی 220
- اشاره 220
- به یاد شادروان پوستچی شاگرد زنده یاد دکتر خانلری 223
- درباره صولتی دهکری 225
- اندیشه لازم است ز مردان نامدار 226
- تقدیم به خیّر بزرگ جناب آقای محمدرضا محمدی تامه 226
- راز و نیاز 227
- با دشمنان خویش مدارا نکرده ام 229
- راست قامت 229
- اشاره 235
- بزهکاری کودکان خردسال و جوانان 236
- اشاره 246
- شاعره معاصر اقدس کاظمی 250
- بیان واقعیت 251
- الکاتبه و الشاعره أقدس الکاظمی 252
- همت والا 255
- بانوی شاعر سخندان 256
- شاعره توانای معاصر 257
- تقدیم به خواهر عزیز و نازنینم 258
- مثنوی 259
- الاهداء 260
- بازدید تعدادی از شخصیت های نخبه و مشاهیر شهر قم 262
- اشاره 263
- همایش تعلیم و تربیت در فرآیند حرکت 264
- مشارکت در همایش ها و سمینارها 264
- همایش توانمندی زنان 270
الغرض اقدس
مقدس ما
هست از بهترین
زنان جهان
خواهر خوب
مهربان من است
خواهری را که
وصف آن نتوان
من هم او را چو
یک برادر خوب
جا دهم روی
دیده و مژگان(1)
مثنوی
محمدحسن نقیب یزدی «نقیب»
پس از حمد و
نعت خدا و رسول
که هر مقبلی
دارد این را قبول
پس از عرض
تعظیم و عرض سلام
به مردان حق،
اولیای عظام
زمن، اقدس
کاظمی را درود
درودی دل انگیزتر
زین سرود
درودی به دور
از هوس وَرهوی
که باشد ز
پاکان بپاکان روا
درودی که پاک و
مقدس بود
درودی که شایان
اقدس بود
درودی که مطبوع
و مقبول اوست
درودی که از
دوست زیبد به دوست
درودی به اخلاص
آراسته
ز جان و دلی
پاک، برخاسته
درودی مزین به
عهد و وفا
درودی ملمّع ز
صدق و صفا
درودی به اشواق
آمیخته
ز شهد محبت در
او ریخته
درودی ز اعماق
قلبی سلیم
مبرّا ز هرگونه
امّید و بیم
درودی درخشنده
از نور عشق
درودی پر از
شوق و از شور عشق
من، اقدس ترا،
عاشقی صادقم
تو عذرایی
امروز و من وامقم
منم کاظمی،
عاشق خویِ تو
نه عاشق به چشم
و بر ابروی تو
شجاعت، صراحت،
صداقت، صفا
عنایت، محبت،
شفقّت، وفا
ترا کرده محبوب
در دیده ام
بدینگونه مجذوب
گردیده ام
ندیدم چو تو
مهربان و رئوف
فروتن، مؤدب،
مهذّب، عطوف
هم از تُست این
شیوه، شایسته تر
هم از سعدی این
خوانده باشی، مگر
«تواضع ز
گردن فرازان نکوست
گدا گر تواضع
کند، خوی اوست»
تو اقدس،
فریبایی و دلبری
ولی در کمالات
از آن برتری
ترا دوست دارم
به حدّ کمال
نه در حدّ و
مقدار حسن و جمال
اگر مایلی،
گویمت با قسم
ترا دوست دارم
به مولا قسم
1- . تهران 26/1/1372؛ همان، ص 22-23.