پیک افتخار 17 - هم سرایان غزل عشق صفحه 17

صفحه 17

این کارهای من، بودن توست که قدم های مرا محکم می کند.»

نمی گذاشت اخمم باقی بماند. روش همیشگی اش بود. کاری می کرد که بخندم، آن وقت همه مشکلاتم تمام می شد. (1)

مدل جبهه ای

همان جا دم در با پوتین از فرط خستگی خوابش برده بود. نشستم و بند پوتین هایش را باز کردم. می خواستم جوراب هایش را در بیاورم که بیدار شد.

وقتی مرا در آن حالت دید، عذر خواهی کرد. گاهی هم خودش لباس هایش را می شست؛ یک جوری که معلوم بود این کاره نیست. بهش


1- به نقل از سرکار خانم صدیقه حکمت همسر شهد عباس بابایی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه