- اشاره 1
- قولش قول بود! 2
- در هوای بارانی 3
- مفقود الاثر 4
- راضی باش! 6
- داماد خدا 6
- ذبیح الله 7
- اختلاف 9
- چهاردهمی 10
- میثم 12
- استفاده از فرصت 15
- اجر تلاش 16
- مدل جبهه ای 17
- شدت خستگی 18
- بهانه گیری 19
- جراحی 20
- مطب دکتر 21
- پدر احساساتی 22
- ازدواج به خاطر خدا 26
- زندگی در جاهای مختلف 27
- کفش 29
- کربلا کجاست؟ 30
- مثل همه مردم 31
- آرزو 32
- صف 33
- راز سلامتی 35
- جبهه واجب تر است 36
- انگشتر عقیق 37
- نذر 40
این کارهای من، بودن توست که قدم های مرا محکم می کند.»
نمی گذاشت اخمم باقی بماند. روش همیشگی اش بود. کاری می کرد که بخندم، آن وقت همه مشکلاتم تمام می شد. (1)
مدل جبهه ای
همان جا دم در با پوتین از فرط خستگی خوابش برده بود. نشستم و بند پوتین هایش را باز کردم. می خواستم جوراب هایش را در بیاورم که بیدار شد.
وقتی مرا در آن حالت دید، عذر خواهی کرد. گاهی هم خودش لباس هایش را می شست؛ یک جوری که معلوم بود این کاره نیست. بهش
1- به نقل از سرکار خانم صدیقه حکمت همسر شهد عباس بابایی