- اشاره 1
- قولش قول بود! 2
- در هوای بارانی 3
- مفقود الاثر 4
- راضی باش! 6
- داماد خدا 6
- ذبیح الله 7
- اختلاف 9
- چهاردهمی 10
- میثم 12
- استفاده از فرصت 15
- اجر تلاش 16
- مدل جبهه ای 17
- شدت خستگی 18
- بهانه گیری 19
- جراحی 20
- مطب دکتر 21
- پدر احساساتی 22
- ازدواج به خاطر خدا 26
- زندگی در جاهای مختلف 27
- کفش 29
- کربلا کجاست؟ 30
- مثل همه مردم 31
- آرزو 32
- صف 33
- راز سلامتی 35
- جبهه واجب تر است 36
- انگشتر عقیق 37
- نذر 40
خاطراتی از زبان همسران شهیدان
قولش قول بود!
مرا هم برده بود کردستان. سپاه آنجا به ما هم خانه داده بود.
ظهر که آمد خانه، پرسیدم: «مرخصی نمی گیری بریم دیدن پدر و مادر ؟»
گفت: «چشم! قول می دم این آخرین ماموریتم باشه. بعدش خلاص!»
نهار را که خورد رفت سراغ بچه ها. بچه ها خواب بودند، دلش نیامد بیدارشان کند، توی خواب بوسیدشان.
با من هم خداحافظی کرد و گفت: «حلالم کن!» و رفت.