پیک افتخار 17 - هم سرایان غزل عشق صفحه 29

صفحه 29

شیراز. تا قبل از تولد بچه ها اغلب وقتها که جواد ماموریت داشت. من هم با او می رفتم ولی بعد از آن، وقتی که برای ادامه تحصیل دوباره، بورسیه آمریکا گرفت

، تنها ماندم.

ولی سال 56 که می بایست دوره ستاد را در آمریکا می گذراند، من و بچه ها هم با او رفتیم.(1)

کفش

نشست جلوی پاهایم و آرام کفش هایم را بیرون آورد و آن کفش های نو را پایم کرد. سرم را انداخته بودم پایین و فقط نگاهش می کردم، نمی دانستم چه کار کنم، دلم می خواست خوب نگاهش کنم، شاید دیگر از این فرصت ها گیرم نیاید...

ناصر هنوز بلند نشده بود، مشتری ها می خندیدند و پچ پچ می کردند. گفتم: «ناصر پاشو دیگه همه دارن نگامون می کنن.»


1- همسر شهید فکوری
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه