پیک افتخار 17 - هم سرایان غزل عشق صفحه 32

صفحه 32

داشت و ماشین های سنگین می رفتند و می آمدند.

گفتم: «عباس تو را به خدا یک کاری کن با این همه مشکلات، حداقل راه من یک کم نزدیک تر شود.»

گفت: «من اگر هم بتوانم - که می توانست - این کار را نمی کنم. آن هایی که پارتی ندارند پس چه کار کنند؟ ما هم مثل بقیه.»

گفتم: «آن ها حداقل زن و شوهر کنار همدیگر هستند!»

گفت: «نه؛ نمی شود. ما هم باید مثل مردم این سختی های را تحمل کنیم!»(1)

آرزو

یک درخواست داشت که همیشه در جمع های خصوصی و خانواده گی مطرح می کرد. می گفت: «دعا کنید من در راهی که پیش


1- به نقل از سرکار خانم صدیقه حکمت همسر شهید عباس بابایی
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه