مهمان باد و باران صفحه 2

صفحه 2

فصل اول: یاد ایام

***

تبریز مرا راحت جان خواهد بود

پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود

تا درنکشم آب «چرنداب» و «گجیل»

سُرخاب ز چشم من روان خواهد بود - کمال الدین خجندی-

فکر نمیکردم یک روز به تبریز برگردم و توی خیابانها و کوچه پسکوچههایش پرسه بزنم. این روزها باز در این شهر برف میبارد، اما برف و کولاک دههی سی و چهل کجا و زمستان این روزها کجا! با این وجود احساسی شبیه به حس خویشاوندی با زمستان و برف دارم و با همهی آدمبرفیهایی که من و بچههای دنیا ساختهایم، نسبت دارم. هنوز هم خیابانها تا نام آذربایجان و تبریز به میان میآید، برف و سرما به ذهنشان میرسد و این پُربیراه نیست. یادم باشد به برف و کولاک برگردم. قیافه شهر عوض شده و بعد از گذشت سی و سه سال خیلی چیزها تغییر کرده است. آخرین

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه