- فصل یک: نقاشی و والیبال 1
- روز غفور 1
- هدیه ای برای فرماندار 4
- پاوه ی جنگ زده 18
- شمشیر دودم 20
- فصل دو: روستایی نزدیک پاوه 20
- تفنگ کالیبر پنجاه 24
- عیار متفاوت! 33
- سفر به پاوه 37
- فصل سه: شخصی مسافرکش 40
- پیکان مدل 60 40
- تهران بیمارستان بوعلی 45
- وظیفه ی فرشته 50
- هتل سمینار 54
- فصل چهار: اسکورت دشمن 59
- دشمن بامعرفت 59
- فرماندار ژیگولو 67
- محافظین داوطلب 77
- باینگان و صیاد 84
- پیغام شفاهی 89
- فصل پنج: زندگی کردن نیازی به اسلحه ندارد! 89
- بخشنامه ی مصلحتی 95
- مردی و مردانگی 111
- بلندی های مره سو 117
- نقاش پاوه 123
- فصل شش: فرمانداری با گرمکن ورزشی 123
- جاده ی مرگ 129
- تیپ ویژهی شهدا 138
- نوجوان عیالوار 144
- رونمایی تابلوی نقاشی غفور 149
جاده ی مرگ
ناصر کاظمی فرمانده سپاه کردستان شد و به سنندج رفت. او همراه همت عملیات مشترکی را هدایت کرد و نوسود را آزاد کردند. سرهنگ بسطامی در بارهی این عملیات میگوید.
- نزدیک غروب توی پاسگاه تاکتیکی عملیات، بر قلهی شمشی مستقر شدیم. در جوار پاسگاه تاکتیکی، مرکز تطبیق آتشها فعال شده بود. از سپاه آقایان ناصر کاظمی و ابراهیم همت بودند. آقای کاظمی فرمانده سپاه کردستان و عالیترین مقام پاسدار بود. همت و متوسلیان زیر نظر ایشان عمل میکردند. کاظمی مورد احترام فرماندهان ارتش و سپاه بود.
این تعریف و تمجید سرهنگ بسطامی تعارف نبود، چون آنها به چشمشان میدیدند که تلاشهای ناصر کاظمی نتیجه میدهد. با انجام