- فصل یک: نقاشی و والیبال 1
- روز غفور 1
- هدیه ای برای فرماندار 4
- پاوه ی جنگ زده 18
- شمشیر دودم 20
- فصل دو: روستایی نزدیک پاوه 20
- تفنگ کالیبر پنجاه 24
- عیار متفاوت! 33
- سفر به پاوه 37
- پیکان مدل 60 40
- فصل سه: شخصی مسافرکش 40
- تهران بیمارستان بوعلی 45
- وظیفه ی فرشته 50
- هتل سمینار 54
- فصل چهار: اسکورت دشمن 59
- دشمن بامعرفت 59
- فرماندار ژیگولو 67
- محافظین داوطلب 77
- باینگان و صیاد 84
- پیغام شفاهی 89
- فصل پنج: زندگی کردن نیازی به اسلحه ندارد! 89
- بخشنامه ی مصلحتی 95
- مردی و مردانگی 111
- بلندی های مره سو 117
- نقاش پاوه 123
- فصل شش: فرمانداری با گرمکن ورزشی 123
- جاده ی مرگ 129
- تیپ ویژهی شهدا 138
- نوجوان عیالوار 144
- رونمایی تابلوی نقاشی غفور 149
بخشنامه ی مصلحتی
نوسود تبدیل شده بود به محل ترانزیت اسلحه برای کردستان. جاسوسان عراقی با مهاجمان مسلح دمکرات و کومله آنجا ملاقات میکردند. از آنجا اسلحه میآوردند و آدمهای مسلح از آنجا به عراق رفتوآمد داشتند. برای رسیدن به نوسود که چسبیده است به مرز ایران و عراق، به جز آدمهای رنگ و وارنگ و مسلح، موانع اصلی یک رود و یک پل بودند. رود سیروان که از دریاچهی سد دربندخان در عراق سرچشمه میگرفت و به غرب کشور میرفت؛ و پل دوآب که در امتداد جادهی پاوه و روی رود سیروان ساخته بودند. از پاوه به سمت نوسود، روی رودخانه پل زده بودند که معروف بود به پل دوآب. برای رفتن به نوسود باید از روی پل عبور میکردند و اگر پل نبود باید میزدند به آب که خروشان بود و سرد. سیروان بیشتر فصلهای