مهاجر : شهید محمد حسن ابراهیمی به روایت همسر صفحه 39

صفحه 39

بود. جوری ترمز کرده بود که سپرش گرفته بود به در و زخمی اش کرده بود. کاری کردند که نتواند پیاده شود. یکیشان رفت سراغ سرایدار که داشت در را می بست. فریاد کشید «دست هات رو ببر بالا و رویت را بکن به دیوار.»

آن یکی هم رفت سر وقت محمد حسن. گفت پیاده شود، اما او فهمیده بود چه خبر است. نخواست پایین بیاید. مرد مسلح شیشه را با تفنگش شکست و دست محمد حسن را گرفت و در را باز کرد. محمد حسن مقاومت کرد، اما مرد دوم آمد کمک دوستش و به زور کشیدنش بیرون و سوار پاترول خودشان کردند.

قبل از اینکه راه بیفتند، یک گلوله شلیک کردند توی پای موسی. می خواستند بترسانندش که کسی را خبر نکند یا دنبالشان نرود. جلوی ماشین محمد حسن هم رگبار بستند و پنجرش کردند تا با ماشین دنبالشان نکنند.

عمل بی سابقه

همسایه دیوار به دیوارمان از سمت راست که وابسته به سازمان ملل بود، هیچ کاری نکرد. حتی جمعیت زیادی که توی رستوران سمت چپ نشسته بودند، هیچ اقدامی نکرده بودند. آدم رباها آن قدر تیر هوایی زده

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه