مهاجر : شهید محمد حسن ابراهیمی به روایت همسر صفحه 8

صفحه 8

امتحان می داد. فوق لیسانس حقوق بین الملل را هم گرفت.

آن قدر پشتکارش زیاد بود که همه دروس حوزه را به آن سنگینی می خواند و در کنارش هم درسهای دانشگاه را.

دیگر برنگشتیم آبادان

بعد از جنگ به خاطر شغل پدرم در شیلات بوشهر، دیگر برنگشتیم آبادان. من هم که همان جا دانشگاه می رفتم.

آقای ابراهیمی قم درس می خواند، اما هر سال برای تبلیغ می آمد بوشهر. یکی از آشناهای پدرم با خانواده آقای ابراهیمی هم محل بودند. چون همکار پدرم بود و مرا هم می شناخت، معرفی ام کرده بود به خانواده ابراهیمی. خود محمد حسن گفته می خواهم همسر آینده ام را از بوشهر انتخاب کنم.

تا آن موقع هر کس آمده بود خواستگاری رد کرده بودم. هم فامیل و هم غریبه را. انگار قسمت این بود که نصیب محمد حسن بشوم.

راستش وقتی بهم گفتند یک روحانی از قم می خواهد بیاید خواستگاری تو، چون شناختی از او نداشتم، فکر نمی کردم قبول کنم. اما خانم همکار پدرم خیلی ازش تعریف کرد. گفت «محترم و تحصیل کرده است و به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه