باشگاه خانگی صفحه 2

صفحه 2

قویترین مرد جهان باشد.

وقتی تحقیقم را شروع کردم چیز زیادی دربارهی آنها نمیدانستم ولی هر چه جلوتر میرفتم به این باشگاه کوچک خانگی بیشتر علاقه پیدا میکردم. برخوردهای اول، نوید آشنایی با خانوادهای دوست داشتنی را میداد.

اولین قرارمان با پهلوان پورزند جالب بود. رفتم دنبالش تا برویم جایی بنشینیم و با هم صحبت کنیم. با اینکه آثار پیری نمایان بود و کمی هم مریض بود، دقیقاً سر ساعتی که قرار گذاشته بودیم آمد. آن هم در روزها و زمانهای که خیلیها تا بخواهند سر قرار بیاند و یا کاری را برایت انجام بدهند تو را دق میدهند.

از مهربانی و محبتش لذت بردم. با اینکه هنوز میشد در هنگام نگاه کردن به صورتش بعد از گذشت این همه سال آثار پهلوانی و جوانمردی را دید، برای من بیش از هر کس دیگری شد پدر، شد پدر یک خانواده و دیگر خیلی به ندرت توانستم در هنگام نوشتن از او با اسمش یاد کنم. همسرش هم این گونه بود. مادری که هنوز هم هر وقت از خاطرات گذشتهاش میگوید اشک بر صورتش میلغزد و چون دانههای مروارید از گونهاش پایین میآید. او هم در سرتاسر داستان شد مادر و در نهایت هم باید از تنها عضو باقیمانده ی این باشگاه یاد کرد. منظورم تورج پورزند است. تورجی که هنوز هم برای دیگران برادر است. هنوز هم ورزش میکند و هنوز هم مثل یک پهلوان مرام و منش جوانمردی و فتوت را از یاد نبرده است.

وقتی سیل مهاجران از کشورهای جنگ زده به سمت اروپا سرازیر شد، خیلی از ایرانیها هم به سودای زندگی در کشوری اروپایی در ترکیه با آنها همراه شدند، اما در کشورهای اروپایی به مشکل خوردند. تورج در آلمان به داد خیلی از آنها رسید. به جوانان سر خورده از مهاجرت کمک کرد به سرزمین مادری خود برگردند. تورج با اینکه در آلمان زندگی میکند دلش برای هموطنانش میتپد، اما آغاز کنندهی این داستان مادر است. وقتی از او خواستم درباره ی باشگاه خانگی بگوید، لبخندی زد و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه