ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) - 30 صفحه 196

صفحه 196

به سوی کربلا و نجف

آن ایام، مصادف با ایام اربعین(1363 ق) و اواخر بهمن (1322ه.ش) بود که با شیخ کل حسین نجف آبادی و عده ای از خرمشهر، به طور قاچاق، به سوی بصره و به طرف کربلا با قطار روان شدیم.

قطار، ما را تا «مسیّب» از شهرهای نزدیک کربلا رسانید و می بایست بقیه را با ماشین برویم. سوار چند ماشین چوبی - که به آن کبریتی می گفتند - رو به کربلا نهادیم. در آن وقت که به کربلا نزدیک می شدیم، چه حالی داشتیم:

هنگامی که گنبد و گلدسته های حرم مطهر امام حسین علیه السلام، از لابه لای نخل ها نمایان شد، همگی به شدت گریستیم و تا رسیدن به شهر گریان بودیم. پس از مختصر استراحتی، وضو گرفتیم و عازم حرم شدیم. هنگام زیارت و مخصوصاً وقتی خود را به ضریح مقدس چسباندم، چنان گریستم که تا آن موقع، آن همه اشک نریخته بودم.

بعد از زیارت، دعا و نماز به حرم مطهر حضرت ابوالفضل علیه السلام رفتیم. در آن جا نیز همان حال و هوا را داشتم و در پای ضریح تا توانستم گریستم. فردا نیز مفصل گریه و زیارت کردیم و به هنگام وداع در آن جا، از خدا خواستم، دعایم را برای طلبه شدن، و رسیدن به مقامی که در نظر داشتم برآورده کند. روز بعد، عصر در ماشین کبریتی نشستیم و روانه نجف شدیم.

کربلایی شیخ حسین طیبی، ما را به مدرسه صدر برد و مرا به یکی از همشهریان خود به نام آقا شیخ شریف نجف آبادی، که واقعاً شیخی شریف بود، سپرد... به حرم که مشرف شدم در بین خواندن زیارت نامه، گریه کنان به ضریح مطهر چشم می دوختم و باز زیارت را ادامه می دادم. هربار هم سیل اشک از دیدگان فرو می ریختم... زیارتنامه که تمام شد، رفتم جلو، خود را به ضریح مطهر چسباندم و هق هق کنان گریه سر دادم به خود می گفتم: کیستم و کی بوده ام؟ و به کجا آمده ام؟ و....

به مدرسه بازگشتم، ساعتی بعد شیخ حسین آمد و به مدرسه شربیانی نزد متولی آن، آقا سید شکر اﷲ بهبهانی رسیدیم و شرح حال گفتیم. از جمله توضیح دادم که نامه و طوماری از آقا سید ناصر قدسی بهبهانی برای آقا شیخ فضل اﷲ بهبهانی دارم.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه