ستارگان حرم: اختران حریم معصومه (س) - 32 صفحه 287

صفحه 287

سابق بر این در هریس برای بجه هایی که قرآن را ختم می کردند مهمانی برگزار می شد. بچه ها را صف کرده سرود و شعر قرآنی می خواندند و بعد از تلاوت قرآن به دهان آن نوجوان که جلسه برای او بود نبات می گذاشتند. بنده چون تلاوت قرآن را زود یادگرفتم پدرم به خاطر علاقه زیادی که به من داشت برایم این مهمانی را برگزار کرد. بچه ها و بزرگترهای هریس هم در این مهمانی شرکت کردند.

پدرم هر وقت کسالتی داشت منبر می رفت و حالش خوب می شد. او علاقه زیادی به منبر و تدریس و مطالعه داشت... .

وقتی به مدرسه طالبیه تبریز وارد شدم روزهای اول برایم جذابیّت بسیاری داشت در عین حال نگران آینده بودم و از رفت و آمدهایی که در آن جا می متعجب بودم و احساس غربت می کردم. به هر حال من بچه روستا بودم و تا آن زمان شهر را ندیده بودم... .

پدرم با دیدن چهره نگران و حیران بنده با صحبت هایش به من دلداری می داد و می گفت: من شما را این جا آوردم که در این مدرسه علوم دینی به یادگیری قال الباقر و قال الصادق مشغول شوید. از نظر معیشت خدای متعال ضامن روزی همه بنده های خود است ولی کفیل روزی طلبه و آخوند می باشد. خوب درس بخوان و ملّا و باسواد شو. من به گفته های ایشان متقاعد شدم و برای یادگیری بهتر و بیشتر با خود تعهد قلبی بستم.

از موجبات روی آوری من به تحصیل علم و دانش و طلبگی دو عامل بود؛

1. روحانی بودن پدرم که عاشق کتاب و مطالعه بود و هیچ گاه اطرافش از کتاب خالی نبود و این در حالی بود که در آن دوران دسترسی به نشریات مذهبی مشکل بود و به جز هفته نامه ندای حقّ و مجله مکتب اسلام نشریه دیگری وجود نداشت... او مدتی طولانی جزء مشترکان این هفته نامه بود. وقتی به بهانه های مختلف از سوی رژیم این مجلات توقیف شد پدرم بسیار ناراحت و بی صبرانه منتظر رفع توقیف آن بود و چنین محیطی در جلب توجه من و ایجاد علاقه من به مطالعه و درس بسیار تأثیر داشت.

همان گونه که در بینش اجتماعی و سیاسی ام بی تأثیر نبود و جالب این که اولین مقاله ام تحت عنوان صبر از نظر اسلام در همان هفته نامه ندای حق چاپ و منتشر شد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه