اثبات الوصیه و مسعودی صاحب مروج الذهب صفحه 1

صفحه 1

پیش درآمد

نویسنده، در هنگام نوشتن مقاله‌ی نعمانی و کتاب غیبت، به بحث مشایخ نعمانی که رسید، با نام «علی بن حسین مسعودی» برخورد کرد. شناخت دقیق وی، نیازمند بررسی اتّحاد وی با صاحب مروج الذهب بود، لذا ضمیمه‌ای برای بحث در این موضوع در نظر گرفت، ولی گستردگی بحث، طرح کردن مستقل آن را ضروری ساخت، بدین سان، مقاله‌ی حاضر شکل گرفت.گفتنی است که این مقاله، علاوه برارتباطی که با نعمانی صاحب کتاب غیبت دارد، به بحث از مؤلِّف اثبات الوصیّة - که یکی از کهن‌ترین منابع مبحث امامت است و فصل پایانی آن به حیات امام عصرعلیه السلام اختصاص دارد - نیز می‌پردازد، لذا از دو زاویه، می‌توان آن را در شمار مباحث منبع‌شناسی مهدویّت جای داد.

آغاز سخن‌

علی بن حسین مسعودی، مورّخ نامداری است که کم‌تر پژوهنده‌ای را در حوزه تحقیقات اسلامی می‌توان یافت که نام وی و دو کتاب ارج‌مند مروج الذهب و التنبیه والاشراف را نشنیده باشد. فهرست آثار وی در رشته‌های گوناگون تاریخ، کلام، فرقه‌شناسی، اصول فقه، نشان از گستره آگاهی‌های وی می‌دهد. با این وجود، او، در عصر خود و مدّت‌ها پس از آن، چندان شناخته شده نبود. لذا ترجمه‌ی احوال شایسته‌ای از وی در آثار مورّخان و تراجم نگاران نیافتیم. نخستین بار، نام مسعودی، در فهرست ابن ندیم آمده، در این کتاب، به جز ویژگی‌های فردی وی، تنها دو جمله ذکر شده است: «هذا الرجل من أهل المغرب... مصنّف لکتب التواریخ و أخبار الملوک.» [1] سپس نام چند کتاب وی - که احیاناً با تحریف هم همراه است - دیده می‌شود. ابن ندیم، هیچ سخنی درباره‌ی گرایش مذهبی مسعودی ذکر نکرده است.نجاشی، دومین کسی است که نام مسعودی را در رجال خود (فهرست أسماء مصنفی الشیعة) آورده است. نجاشی، پس از ذکر نام سیزده کتاب از وی، می‌افزاید: «هذا رجل زعم أبوالمفضل الشیبانی، رحمه الله، أنّه لقیه واستجازه» و در ادامه می‌افزاید که این مرد، تا سال سیصد و سی و سه زنده بوده است. [2] .این ترجمه‌ی حال، با توجّه به نام بردن از رساله‌ی إثبات الوصیة لعلی ابن ابی طالب‌علیه السلام که ظاهراً همین کتاب اثبات الوصیّه موجود است، امامی بودن مسعودی را می‌رساند.شیخ طوسی (385 - 460)، در فهرست و رجال اش، نام علی بن حسین مسعودی را نیاورده است.خطیب بغدادی (-463) نیز در تاریخ بغداد، از وی نام نبرده است، با این که وی بغدادی بوده است. [3] نام مسعودی به ذیل‌های تاریخ بغداد، همچون ذیل ابن نجّار هم راه نیافته است.ابن ادریس حلی (543 - 598) پس از ذکر کتاب مروج الذهب و ستایش آن، درباره‌ی مؤلّف آن می‌گوید: «هذا الرجل من مصنفی أصحابنا، معتقد للحقّ...». [4] .یاقوت حموی (574 - 626) نویسنده‌ی دیگری است که در معجم الأُدباء از مسعودی یاد کرده است. نکته‌ی جالب توجّه در این ترجمه، ذکر عبارتی از مروج الذهب است که از آن بر می‌آید که «بابل، زادگاه مسعودی است، و او در بغداد می‌زیسته و خود را از اهل این شهر می‌دانسته است». [5] در این ترجمه هم سخنی از مذهب مسعودی به میان نیامده است.به گزارش ابن حجر، ابن دحیه [=ابوالخطاب عمر بن الحسن، متولد 554، متوفی 633] در کتاب صفین، مسعودی را مجهول و ناشناس خوانده که به گفته‌ی ابن حجر، این، اظهار نظری ناروا [6] است.سید علی بن طاووس (589 - 664) صاحب مروج الذهب را «الشیخ الفاضل الشیعی» خوانده است. [7] .علاّمه حلّی (648 - 726) و ابن داوود حلی (647 - زنده در 707) با یاد از کتاب إثبات الوصیّة لعلی ابن أبی طالب‌علیه السلام، در ترجمه‌ی علی بن حسین مسعودی، وی را صاحب کتاب مروج الذهب معرّفی می‌کنند. علاّمه حلّی، در ترجمه‌ی وی، این افزوده را دارد: «له کتب فی الإمامة و غیرها.». [8] .ذهبی (673 - 748) در تاریخ اسلام (و نیز در سیر أعلام النبلاء) برای نخستین بار، وی را معتزلی خوانده و بر این ادعا، تعبیر اهل العدل را که مسعودی در حقّ معتزله، مکرّر به کار برده، شاهد می‌گیرد. [9] .سبکی (727 - 771) وی را در طبقات الشافعیّة الکبری ترجمه کرده است. وی، ماجرای تألیف رسالة البیان عن أُصول الأحکام به دست ابوالعباس بنسریج (م 306) را به روایت مسعودی، در آغاز نسخه‌ی این رساله آورده است که حائز اهمّیّت می‌باشد. [10] .گویا مرحوم سید حسن صدر، برای سازگاری میان کلام سبکی و نجاشی، او را امامی مذهب خوانده که در مدّت اقامت در مصر و شام، به خاطر تقیّه، خود را شافعی معرفی می‌کرده است. [11] .ابن حجر، در لسان المیزان، در ترجمه‌ی وی می‌گوید، کتاب وی، سراسر بر این امر گواهی می‌دهد که وی، شیعی معتزلی بوده تا بدان جا که در حق ابن عمر می‌گوید: «او، از بیعت با علی ابن ابی طالب سرباز زد، ولی پس از آن، با یزید بن معاویه، و با حجّاج برای عبدالملک بن مروان، بیعت کرد». وی، از این دست مطالب، بسیار دارد. [12] .در آثار امامی مذهبان، در تشیّع مسعودی، تردیدی روا نداشته‌اند، تا این که آقا محمّد علی صاحب مقامع الفضل متوفی 1216 - فرزند وحید بهبهانی -، باب تأمّل در صحّت مذهب وی را گشوده و بر عامی بودن وی تأکید ورزیده است. [13] .پس از وی، محدّث نوری، در خاتمه مستدرک، در اثبات امامی بودن وی، به تفصیل سخن گفته است. [14] مرحوم مامقانی نیز در تنقیح المقال [15] و محقق تستری در قاموس الرجال [16] در این باره بحث کرده‌اند.عالمان امامی، انتساب اثبات الوصیه را به مسعودی صاحب مروج الذهب، مسلّم انگاشته‌اند [17] راقم این سطور، نخستین بار، از آیة الله والد، مدّظله، این نکته را شنیده و در برخی تعلیقات ایشان بر الغیبه‌ی نعمانی مشاهده کرده که علی بن حسین مسعودی دو نفرند: یکی، صاحب مروج الذهب که قطعاً غیر از صاحب اثبات الوصیّة است و دیگری، استاد نعمانی.تردید یا انکار انتساب إثبات الوصیّة به مسعودی در آثار مستقلّی که درباره‌ی صاحب مروج الذهب، نوشته شده، مانند موارد المسعودی، از جواد علی، [18] و منهج المسعودی فی بحث العقائد والفرق الدینیة از هادی حسین حمّود، و منهج المسعودی فی کتابة التاریخ از سلیمان بن عبدالله المُدَیدالسویکت نیز دیده می‌شود. نویسنده‌ی اخیر درباره‌ی مذهب مسعودی هم بحث مفصلی کرده است. [19] .در آثار مستشرقان هم بحث‌هایی در این زمینه، آمده است. مثلاً، برخی، وی را بدون هیچ دلیلی، اسماعیلی مذهب خوانده‌اند. [20] .آن چه گفته آمد، گذری تاریخی بر اطّلاعات و بحث‌هایی بود که درباره‌ی مذهب مسعودی صورت گرفته است.در این مقاله، تلاش می‌کنیم که قرائن و شواهد داخلی و خارجی را درباره مذهب مسعودی، گرد آورده و با بررسی آن‌ها، درباره‌ی مذهب وی و نیز درباره مؤلّف إثبات الوصیّة و ارتباط آن دو با هم سخن بگوییم.

مذهب مسعودی صاحب مروج الذهب‌

اشاره

قرائن تشیّع مسعودی را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی، قرائن داخلی، و دیگری، قرائن خارجی.مراد از قرائن داخلی، قرائنی است که از مطالعه‌ی آثار موجود مسعودی مورّخ یا دقّت در نام آثار مفقود وی به دست آورده‌ایم.ما بحث را از قرائن خارجی آغاز می‌کنیم. قرائن ذیل می‌تواند قرینه یا دلیل بر تشیّع صاحب مروج الذهب باشد.

اتفاق نظر علمای شیعه پیش از صاحب مقامع‌

ابوعلی حائری، اشاره می‌کند که کسی را تا کنون نیافته‌ام که در تشیّع وی، تأمّل کرده باشد، به جز فرزند استاد علاّمه (یعنی آقا محمّد علی فرزند وحید بهبهانی) که در مخالفت، اصرار کرده و مدعی شده که او، از مخالفان (یعنی عامه) است. [21] .محدّث نوری، با نقل عبارات نجاشی، علاّمه حلی در خلاصه، شهید ثانی در حاشیه آن، سیّد علی بن طاووس در فرج المهموم، میرداماد در حاشیه‌ی رجال کشی، ابن ادریس در سرائر، آن‌ها را در امامی بودن وی، صریح دانسته، می‌افزاید:«کسی در این امر، تردید نکرده است». [22] .درباره‌ی این قرینه، صرف نظر از عدم ثبوت اتّفاق نظر علمای شیعی و نیز با چشم پوشی از تفاوتی که میان اصطلاح شیعی و امامی وجود داشته، و نیز عدم صراحت برخی از عبارات نقل شده در امامی بودن مسعودی، موضوع مهم، آن است که «این اتّفاق نظر، تا چه اندازه دارای اعتبار است؟».با دقّت در عبارات علمای ما، روشن می‌گردد که آنان به پیروی از نجاشی، مسعودی را شیعی دانسته‌اند و خود تحقیق مستقلّی در این زمینه انجام نداده‌اند. بنابراین، باید میزان ارزش کلام نجاشی را در این بحث، ملاک قرار داد و اتّفاق نظر علما - بر فرض ثبوت - ارزش بیش‌تری از آن ندارد.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه