تقیه سپری برای مبارزه عمیق‌تر صفحه 1

صفحه 1

مقدمه


1ـ پرسش ها پيرامون «تقيّه» 1ـ آيا در تعليمات اسلامي دستوري به نام «تقيّه» وجود دارد؟ 2ـ و آيا تقيّه محافظه كاري آميخته با ترس نيست؟ اين روزها از مسأله تقيّه فراوان گفتگو مي شود و نفي و اثبات هايي روي آن انجام مي گيرد كه چون در بعضي موارد، همراه با آگاهي كامل نيست از اصل حقيقت بسيار فاصله دارد، براي رسيدن به عمق اين بحث لازم است تمام بحث هاي اصولي را كه پيرامون اين مسأله مهم وجود دارد به صورت سؤالاتي طرح مي كنيم، سپس با در نظر گرفتن همه جوانب به بررسي آنها بپردازيم. 1ـ آيا به راستي عنواني به نام «تقيّه» در تعليمات مذهبي ما وجود دارد. 2ـ اگر چنين است آيا ماهيت تقيّه يك نوع محافظه كاري آميخته با ترس و وحشت از اظهار عقيده دروني و مقدم داشتن مصالح شخصي بر بيان حقيقت محسوب نمي شود؟ 3ـ آيا اين مفهوم دليلي بر تأييد گفتار آنها كه مي گويند انگيزه پيدايش مذهب عوامل استعمار اقتصادي بوده تا مقاوت توده هاي زحمتكش زير پوشش اين گونه افكار درهم شكسته شود، نيست؟ اگر چنين نيست مفهوم واقعي تقيّه كدام است؟ 4ـ اصولا چه دليلي از كتاب و سنّت (دو منبع اصيل اسلامي) براي اين موضوع در دست داريم؟ 5ـ وانگهي فلسفه و روح تقيّه چيست و چگونه مي توان آن را در مسير حركت تكاملي جامعه بكار گرفت؟ [ صفحه 5] 6ـ از اينها گذشته آيا به راستي تقيّه مخصوص شيعه است يا جزء معتقدات ساير گروه هاي اسلامي نيز هست و آيا تقيّه در مكتب هاي مختلف سياسي و اجتماعي كنوني دنيا نيز وجود دارد يا نه؟ 7ـ آخرين سخن اين كه آيا تقيّه امروز هم واجب است يا حرام و به گونه كلي در كجا لازم و در كجا حرام است؟ اينها مجموع بحث هاي اصولي مربوط به مسأله تقيّه است، ما فكر مي كنيم اگر تعريف تقيّه و مفهوم و ماهيّت آن روشن گردد به بسياري از پرسش ها خود به خود پاسخ داده خواهد شد لذا نخست به آن مي پردازيم.

مفهوم و ماهيت تقيه

ريشه اين كلمه در لغت همان «تقوا» و «اتقاء» است كه به معناي پرهيز كردن و خويشتن داري است. بنابراين تقيّه از نظر مفهوم لغوي به عمل كسي گفته مي شود كه كارش آميخته با يك نوع مراقبت و پرهيز و خويشتن داري باشد. در مورد تعريف علمي آن يكي از قديمي ترين تعاريف كه در دست است از مرحوم شيخ مفيد عالم و دانشمند معروف و سرشناس اسلامي است كه همه مسلمانان براي او احترام قائلند و در قرون نخستين مي زيسته و آن اين است كه: «التقية ستر الاعتقاد و مكاتمة المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضرراً في الدين و الدنيا; تقيّه مستور داشتن اعتقاد باطني و كتمان در برابر مخالفان بخاطر اجتناب از زيان هاي ديني و دنيوي است». [1] . همان گونه كه مشاهده مي شود عنصر اصلي تقيّه را در اين تعريف دو چيز تشكيل مي دهد يكي مسأله «كتمان اعتقاد باطني» و ديگري «پيشگيري از زيان و ضررهاي معنوي و مادي» است. اما مهم اين است كه بدانيم آيا هدف از اين پيشگيري رعايت مصالح و منافع شخصي و مقدم داشتن آن بر مصالح اجتماعي است يا هدف [ صفحه 6] جلوگيري از هدر رفتن نيروهاي اصيل و سازنده، ذخيره كردن آنها براي يك مبارزه حساب شده در برابر مخالفان و دشمنان است؟ با اين كه ذكر كلمه «ديني» در ضمن اهداف تقيّه پاسخ اين سؤال را روشن مي سازد ناچاريم توضيح بيشتري در اين زمينه بدهيم. حالت تقيّه به خود گرفتن چنانكه خواهيم ديد معمولا مخصوص اقليت هايي است كه در چنگال يك اكثريت نيرومند و زورگو (اكثريت كمي يا كيفي) گرفتار شوند و ببينند اظهار عقيده باطني كردن آن هم به صورت نامنظم و پراكنده گذشته از اين كه هيچ گونه ثمره اي جز بيدار ساختن دشمن ندارد، نيروهاي فعال و سازنده را تدريجاً به نابودي يا ضعف مي كشاند و سرمايه هايي كه براي اين اقليّت با توجه به نفرات كم آنها بسيار گران قيمت و پرارزش است به اين ترتيب از ميان مي برد بدون اين كه هيچ گونه نتيجه مثبتي از آن گرفته شود. آيا عقل و درايت و پايان نگري ايجاب نمي كند كه اين نيروها بدين گونه تباه نشوند بلكه با كتمان عقيده باطني، نيروهاي خود را ذخيره كنند تا در موقع لزوم و به هنگام نياز و فرا رسيدن لحظات سرنوشت و فرصت هاي مناسب از آنها بطور مؤثر و قاطع بهره گيري كنند؟ مثال روشني در اين جا كه مي توان براي اين موضوع ذكر كرد اين است كه در بسياري از روستاها كه چشمه هاي كوچكي وجود دارد هرگز مستقيماً آب چشمه را به زمين ها نمي فرستند زيرا آب چشمه در همان گام هاي نخستين تدريجاً در يك نقطه از زمين فرو مي رود بدون آن كه زراعت را تر كند، بلكه يك استخر بزرگ در كنار چشمه مي سازند و راه خروج آب را از استخر به كلي مسدود مي كنند; هنگامي كه استخر پر شد روزنه وسيع آن را مي گشايند و آب هاي ذخيره شده در استخر با سرعت و فشار در مدت كوتاهي زمين هاي وسيعي را مي پوشاند و سيراب مي كند در حالي كه قبلا تقريباً همه آب ها به هدر مي رفت. با توجه به اين حقيقت هدف نهايي تقيّه روشن مي گردد و بطور سربسته پاسخ بسياري از پرسش ها در اين زمينه داده خواهد شد در عين حال مشروح اهداف [ صفحه 7] مختلف تقيّه را پس از ذكر دلايل و مدارك اين مسأله در منابع اسلامي بازگو خواهيم كرد. اما نكته اي كه ذكر آن به هر حال در اين جا ضروري است اين است كه چنان نيست كه تقيّه (به مفهوم وسيع كلمه) همه جا واجب باشد بلكه گاهي رسماً حرام و گناه كبيره است، همان طور كه ممكن است در مواردي مباح يا مستحب يا مكروه باشد كه شرح آن را در بحث هاي آينده خواهيم دانست. و نيز خواهيم ديد كه چگونه استفاده پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) در سال هاي نخستين دعوتش از روش تقيّه، به مسلمانان امكان داد كه دور از چشم دشمن به صورت نيروي مؤثر و پرقدرتي درآيند كه درهم شكستن آنها به آساني ممكن نباشد و سرانجام با همين تاكتيك بر دشمن سر سخت زورگو پيروز گشت. [ صفحه 8]

تقيه در همه مكتب هاي پيشرو

نقشه هاي جنگي همواره در نهايت اختفا انجام مي گيرد. جنگجويان همواره سعي دارند خود را از نظر دشمن پنهان دارند. سلاح هاي جنگي را در گوشه و كنار ميدان جنگ در زير برگ هاي درختان و شاخه هاي خشكيده، يا بوسيله گل مالي كردن مخفي مي كنند. اونيفورم هاي سربازان معمولا به شكلي تهيه مي شود كه در لابه لاي موجودات مختلف محيط پنهان گردند. گاهي جنگجويان با ايجاد دود يا مه مصنوعي خود را مستور مي دارند و يا در تاريكي شب نقل و انتقالات لازم را انجام مي دهند. مأموران اطّلاعاتي هنگامي كه به قلب منطقه دشمن براي گرفتن اطلاعات لازم از كم و كيف نيروهاي آنها نفوذ مي كنند همواره در پرده استتار افراد محلي و لباس ها و برنامه هاي آنها فرو مي روند. هنگامي كه درست بينديشيم تمام اين امور أشكالي از «تقيّه» است كه در همه جاي دنيا براي جلوگيري از هدر رفتن نيروها و يا پيروزي بر دشمن مورد استفاده قرار مي گيرد. استفاده كردن از انواع «رمزها» براي استتار مقاصد مختلف; دامنه وسيعي در برنامه هاي سياسي و نظامي و اقتصادي دنياي امروز دارد و گاه بي احتياطي در حفظ كليدهاي «رمز» سبب شكست يك لشكر يا يك برنامه مهم سياسي مي گردد. هيچ كس نمي تواند اين گونه برنامه ها را ـ چنانچه در مسير منافع انسان ها قرار [ صفحه 9] داشته باشد ـ تخطئه كند و يا آن را دليل بر ترس و محافظه كاري بشمارد و بگويد در برنامه هاي نظامي و سياسي نبايد رمز و سرّي وجود داشته باشد ـ يا اين كه سرباز بايد شجاعت كند و خود را آشكارا در تيررس دشمن قرار دهد، يا جنگجويان نبايد از روش استتار در پنهان ساختن سلاح هاي مهم خود استفاده كنند، و مأموران اطّلاعاتي بايد هويّت خود را به دشمن آشكار بگويند و آنها را از مقاصد و نيّات خود آگاه كنند. اگر كسي چنين بگويد همه بر فكر او مي خندند; اينها همه دليل بر آن است كه «تقيّه» به معناي وسيع كلمه، در تمام مكتب هاي جهان با تمام اختلافاتي كه با هم دارند، وجود دارد، و اين يك برنامه عمومي براي حفظ نيروها و جلوگيري از حيف و ميل امكانات و سرمايه است. بلكه اگر وسيع تر بينديشم اين اصل يك قانون عمومي در سراسر عالم حيات است و همه موجودات زنده براي حفظ خويشتن، به هنگام لزوم; از روش تقيّه و استتار استفاده مي كنند. ماهي مخصوص مركب هنگامي كه احساس خطر مي كند از كيسه مخصوص كه در بدن او براي چنين لحظاتي ذخيره شده ماده سياه رنگ و غليظي در آب مي ريزد، سپس از موقعيت استفاده كرده و از محل حادثه دور مي شود. بسياري از حشرات هستند كه اندام آنها يا بال و پرشان به شكل شاخه هاي درختاني است كه روي آنها مي نشينند بطوري كه پيدا كردن آنها در آن محيط كار مشكلي است. حيواناتي هستند كه مي توانند در چند لحظه تغيير رنگ دهند و خود را به رنگ محيط درآورند و با اين سيستم دفاعي شگفت انگيز، و عجيب، از ديدگاه دشمن دور بمانند، جانداراني كه به هنگام خطر خود را به صورت جسم بيجاني در مي آورند و در گوشه اي متوقف و بي حركت مي مانند تا دشمن را به اين وسيله اغفال كنند از همين روش «تقيّه» بهره گيري دارند. كوتاه سخن اين كه آنها كه مي پندارند مسأله تقيّه از ويژگي هاي اسلام يا از ويژگي هاي «شيعه» است برداشت صحيحي از مفهوم «تقيّه» ندارند يا براي فهم اين [ صفحه 10] موضوع به گفتگوهاي مخالفان قناعت كرده اند ويا با حدس و تخمين و پيش داوري هاي بي دليل مفهومي براي آن ساخته و به مبارزه با آن برخاسته اند، و يا بر سر لفظ دعوا دارند. به هر صورت از مجموع آنچه در بالا آورديم معلوم شد كه روش تقيّه و استتار هويت و عقيده باطني و پنهان نگه داشتن موضع گيري ها ـ به عنوان يك تاكتيك مؤثر و عاقلانه ـ موضوعي است كه در همه مكتب ها كم و بيش وجود دارد، منتها هميشه «اقليت هاي صالح»، در برابر اكثريت هاي ناصالح، براي حفظ و نگهداري نيروهاي خويش نياز بيشتري به استفاده از اين تاكتيك دارند. بنابراين آنچه مي شنويم كه بعضي از مخالفان ما، تقيّه را به عنوان يك نوع ترس بدون دليل، يا محافظه كاري هاي بدون دليل و حفظ منافع شخصي و فدا كردن مصالح نوع... محكوم مي كنند و آن را دليل بر ترك حريت و شهامت و آزادگي معرفي مي نمايند اشتباهي است كه از اشتباه ديگر سرچشمه گرفته و قضاوتي است عجولانه و دور از انصاف و واقع بيني. به همين دليل در تاريخ معاصر و گذشته روش تقيّه به عنوان يك پل پيروزي به طور فراوان مورد استفاده قرار گرفته است. در جريان چهارمين پيكار «اعراب» و «اسرائيل» كه در رمضان سال 52 واقع گرديد و افسانه شكست ناپذيري اسرائيل در همان ساعات نخستين جنگ در صحراي سينا در خاك مدفون گرديد و خط دفاعي افسانه اي «بارلو» در هم كوبيده شد، عامل استتار و تقيّه يكي از مهم ترين عوامل اين پيروزي بود. اگر مصري ها و سوري ها نقشه عظيم جنگي و نقل و انتقالات خود را تا آخرين لحظه مكتوم نمي داشتند هرگز اسرائيل به اين سادگي گرفتار شكست نمي شد. در زندگي پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) كه دوست و دشمن در شهامت و شجاعت و تدبير او ترديد ندارند مسائلي همانند سه سال دعوت مخفيانه و همچنين هجرت او كه در كمال [ صفحه 11] استتار صورت گرفت به طوري كه آن حضرت از حلقه محاصره دشمن گذشت بدون آن كه متوجّه شوند سپس پنهان شدن در عمق غار ثور، و پياده روي در شب ها و مخفي ماندن در روزها تا موقعي كه به مدينه رسيد همه اينها أشكالي از تقيّه و كتمان از نظر اعتقاد يا عمل است. آيا هيچ كس مي تواند اين گونه مسائل را به عنوان ترس و محافظه كاري و نقطه ضعف معرفي كند. امام حسين(عليه السلام) كه نمونه بارز شكنندگان سد تقيّه است به موقع لزوم براي پيشبرد اهداف مقدّسش، براي كوبيدن دستگاه ظلم و ستم و كفر و بي ايماني و جهل و جنايت از اين برنامه بهره مي گرفت. خروج شبانه اش از مدينه، و خروج از مكّه در حالي كه همگان سرگرم مراسم حج يا مقدمات آن بودند مظاهري از تقيّه تاكتيكي است. طرحي را كه جنگجويان اسلام در ميدان «موته» براي ايجاد تزلزل در روحيه سپاه عظيم يكصد هزار نفري امپراطوري روم شرقي كه بيش از سي برابر سپاه اسلام بود. يا طرحي كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) براي فتح مكه در نهايت اختفا ريخت كه حتي نزديك ترين اصحابش از آن اطلاع نداشتند و موارد فراوان ديگري مانند اينها دليل بر آن است كه روش تقيّه (البتّه در موارد خاصي) مؤثرترين روش براي حفظ نيروها و رسيدن به پيروزي نهايي يا دست زدن به مؤثرترين حملات بر دشمن كه ضايعات آن در يك سو به حدّاقل و در طرف مقابل به حدّاكثر رسد بوده است، و آنها كه قلم سرخ بر اين عنوان مي كشند خود نمي دانند چه چيز را نفي مي كنند; و يا با مفهوم نادرستي كه خود از تقيّه ساخته اند، مبارزه دارند. [ صفحه 12]

چهره اي از تقيه سازنده در قرآن

چون هدف اصلي از اين بحث اين است كه با روح تعليمات اسلام در زمينه «تقيّه» آشنا شويم لازم است پيش از طرح اين مسأله به شكل يك بحث اجتماعي; نمونه هايي از متون اصلي اسلام را در اين باره بررسي كنيم كه فهم صحيح يك مطلب جوابگوي همه ايرادات خواهد بود. در ضمن با اين بينش اسلامي مي توانيم وضع چگونگي جوامع امروز مسلمانان و موضع گيري هاي آنها را در اين قسمت دريابيم. در قرآن مجيد در چند مورد به مسأله «تقيّه» (گاهي با همين نام و عنوان، و گاهي با عناوين ديگر) اشاره شده است: 1ـ در سوره غافر آيه 28، به بعد سخن از مرد مجاهد و فداكار و وفاداري به ميان آمده كه در دستگاه فرعون موقعيت حساسي داشته; و ايمان محكم خود را نسبت به موسي و آيين او، كتمان مي كرده است تا بتواند در لحظات حساس به يارانش كمك كند: (قَالَ رَجُلٌ مُّؤْمِنٌ مِّنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إِيمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلا أَنْ يَقُولَ رَبِّي اللهُ وَقَدْ جَاءَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ مِنْ رَّبِّكُمْ وَإِنْ يَكُ كَاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللهَ لاَ يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ; و مرد مؤمني از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مي داشت، گفت: آيا مي خواهيد مردي را بكشيد به خاطر اين كه مي گويد پروردگار من الله است در حالي كه دلايل روشني از سوي پروردگارتان براي شما آورده است؟ اگر دروغگو باشد دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد لااقل بعضي از [ صفحه 13] عذاب هايي را كه وعده مي دهد به شما خواهد رسيد خداوند كسي را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمي كند). اين آيه منطق حساب شده و مستدل و نافذ مؤمن آل فرعون را به هنگامي كه فرعون تصميم بر قتل موسي گرفته بود با جمله «ذروني اقتل موسي وليدع ربه» بگذاريد موسي را به قتل برسانم و او هر چه مي خواهد خداي خود را صدا بزند «كساني» را كه از قتل او بيمناك بودند عقب زد، بازگو مي كند. او با اتكاي به سوابق روشني كه در دربار فرعون و محيط مصر داشت و به عقل و درايت او ايمان داشتند ثابت كرد كه اين تصميم در يك صورت بيهوده و در يك صورت خطرناك و وحشتناك است او گفت: موسي دعوت به سوي «الله» مي كند و دلايل قابل مطالعه اي هم با خود آورده، از دو حال خارج نيست يا دروغگو است كه به زودي رسوا خواهد شد و نياز به كشتن ندارد زيرا قتل او احتمالا از او در افكار عمومي يك قهرمان افسانه اي خواهد ساخت و گروهي را براي هميشه به دنبالش خواهد كشيد، چه بهتر كه زنده بماند و مردم او را بشناسند و خودشان از اطرافش متفرق شوند. يا اين كه واقعاً راست مي گويد و از سوي خدا آمده. در اين صورت اگر قسمتي از تهديدات او هم جامه عمل بپوشد و گوشه اي از بلاهايي كه از آن خبر مي دهد، تحقق يابد، حساب همه ما صاف است، بنابراين كشتن او به هيچ وجه عاقلانه نيست. و به دنبال آن يك سلسله نصيحت هاي ديگر نيز به آنها كرد. به اين ترتيب رعب و وحشت و فرعون و اطرافيانش را افزود و آنها را از دست زدن به اين كار، منصرف ساخت. قرآن در اين آيات «كتمان عقيده» مؤمن آل فرعون را به عنوان يك كار مثبت ذكر كرده چرا كه در مسير سازنده يعني نجات يك رهبر بزرگ انقلابي از خطري كه او را شديداً تهديد مي كرد، قرار گرفته بود و مي دانيم تقيّه نيز چيزي جز كتمان عقيده نيست. آيا كسي مي تواند انكار كند كه عمل اين مرد مجاهد در اين لحظه حساس يك نوع [ صفحه 14] فداكاري و جهاد در راه يك هدف مقدّس بوده است. و آيا كسي مي تواند انكار كند كه اگر او از روش تقيّه به صورت يك تاكتيك استفاده نمي كرد نمي توانست رسالت خود را ايفا كند، و به احتمال قوي جان موسي به خطر مي افتاد؟ 2ـ در سرگذشت «ابراهيم» قهرمان بت شكن مي خوانيم: (فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ - فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ - فَرَاغَ إِلَي آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلاَ تَأْكُلُونَ - مَا لَكُمْ لاَ تَنطِقُونَ - فَرَاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ; و گفت من بيمارم (و با شما به مراسم جشن نمي آيم - آنها از او روي برتافته و به او پشت كردند و به سرعت دور شدند - او وارد بتخانه شد مخفيانه نگاهي به معبودانشان كرد و از روي تمسخر گفت چرا از اين غذاها نمي خوريد - چرا سخن نمي گوييد - سپس به سوي آنها رفت و ضربه اي محكم با دست راست بر پيكر آنها فرود آورد و جز بت بزرگ همه را در هم شكست). [2] . از مجموع اين آيات و تفاسير آنها به خوبي به دست مي آيد كه ابراهيم(عليه السلام) نقشه وسيع و دقيقي براي نابودي بت ها طرح كرده بود و براي پياده كردن اين نقشه در انتظار فرصت مناسبي بود، تا اين كه روز جشن بت ها فرا رسيد و برنامه چنان بود كه نخست جمعيّت به خارج شهر مي رفتند و به شادي و نيايش مي پرداختند و پس از بازگشت به شهر يك سر به بتخانه مي آمدند. و از غذاهاي به اصطلاح متبرّكي كه اطراف بت ها چيده بودند تناول مي كردند. ابراهيم(عليه السلام) هم مقدمه اين جشن را كه خالي شدن شهر از سكنه بود; مناسب اجراي طرح خود ديد و هم ذي المقدمه آن را كه بازگشت به بتخانه بود مناسب درس لازم براي بيداري افكار مردم احساس كرد; ولي او كاملا عقيده باطني خود را در اين باره مكتوم مي داشت و در برابر دعوت از او براي شركت در اين مراسم اظهار كسالت كرد [ صفحه 15] (فَقَالَ إِنِّي سَقِيمٌ). يعني من بيمارم با اين كه بيماري جسمي نداشت اما او براي كتمان هدف بزرگ خود به اصطلاح (توريه) كرد زيرا منظورش ناراحتي و كسالت روحي از گمراهي مردم بود اما مردم چيز ديگري از گفتار او فهميدند. سرانجام با استفاده از اين فرصت طلايي قدم به بتخانه گذارد نخست بتها را تحقير كرد كه اي بينواها! چرا از اين همه غذاهاي رنگين بندگانتان نمي خوريد، و سرانجام به كمك بازوي توانا و تبر پر قدرتش آنها را در هم كوبيد و متلاشي ساخت. در هم كوبيدني كه مقدمه جلسه محاكمه پر شوري بود كه به بيداري بسياري از مردم بت پرست انجاميد. همان بيداري كه مي توانست مقدمات آزادي مردم بابل را از چنگال جباران زمان فراهم سازد. 3ـ مورد جالب ديگر كه از سرگذشت هاي اقوام پيشين كه منطبق بر موازين تقيّه تاكتيكي بوده، قرآن ذكر مي كند داستان آمدن رسولان مسيح(عليه السلام) به ميان مردم انطاكيه است كه در سوره يس به آن اشاره شده است: (إِذْ أَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ اثْنَيْنِ فَكَذَّبُوهُمَا فَعَزَّزْنَا بِثَالِث). [3] . در اين ماجرا دو نفر از فرستادگان مسيح(عليه السلام) پس از يك مبارزه صريح و آشكار با اصول بت پرستي در انطاكيه به زندان حاكم شهر كه طرفدار اكثريت بت پرستان اهل شهر بود; افتادند و كاري از پيش نبردند اما نفر سوّم كه به كمك آنها شتافت ناچار مسير مبارزه را تغيير داد. نخست عقيده باطني خود را مكتوم داشت تا بتواند با هوش و تدبير و فصاحت و بلاغتي كه داشت در دستگاه حاكم نفوذ كند سپس در يك فرصت مناسب ـ كه داستانش مفصل است ـ هم براي نجات ياران خود از زندان استفاده كند و هم براي ايجاد يك انقلاب فكري و اجتماعي و اخلاقي در ميان مردم شهر، قيام نمايد. و اتفاقاً به هر دو نتيجه نيز رسيد كه قرآن از آن تعبير به «عززنا بثالث» يعني به [ صفحه 16] وسيله نفر سوّم آن دو را ياري كرديم و عزت و قوت بخشيدم، مي آورد. آيا اين كه ابراهيم(عليه السلام) هدف عالي خود را كتمان كرد مي توان حمل بر محافظه كاري و ضعف و ترس نمود؟ يا به عكس اين كتمان مقدمه لازمي براي رسيدن به هدف بزرگ تر و وسيع تر بود؟ آيا اگر نفر سوّم از رسولان مسيح(عليه السلام) پس از شكست دوستانش باز تجربه تلخ آنها را تكرار مي كرد و از همان روش استفاده مي نمود و خود نيز به عنوان سوّمين نفر راهي زندان مي شد و شايد سرانجام جسد بيجان هر سه را از زندان بيرون مي آوردند كار درستي بود؟ يا اين كه لازم بود روش تازه اي انتخاب كند و دست به ابتكار جديدي بزند و با استفاده صحيح از روش تقيّه، هم به هدف خود برسد و هم دوستان را از زندان رهايي بخشد. البتّه آيات قرآن در زمينه تقيّه منحصر به آنچه در بالا آورديم نيست و آنچه گفتيم قسمتي از آياتي است كه به خوبي «هدف» و «فلسفه» تقيّه و «مفهوم» صحيح آن را مي تواند، مشخص سازد. [ صفحه 17]

تقيه مؤمنان راستين: چهره ديگري از تقيه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه