تقیه سپری برای مبارزه عمیق‌تر صفحه 2

صفحه 2

گفتيم «اكثريت»ها در جوامع مختلف معمولا نيازي به «پنهانكاري» و «تقيّه» ندارند چرا كه ابتكار عمل در دست آنهاست (خواه اكثريت عددي و كمي باشد يا اكثريت كيفي و بالقوه) اين اقليت ها هستند كه به خاطر حفظ موجوديت خويش به سراغ تقيّه مي روند. منتها تقيّه و پنهانكاري با دو هدف متفاوت ممكن است، انجام گيرد. 1ـ گاهي به اين صورت است كه از ترس و وحشت عقيده باطني خود را كتمان مي كنند و از صراحت و بيان واقعيت ها اجتناب مي ورزند مبادا منافع شخصي و زودگذرشان به خطر بيفتد. 2ـ شكل ديگر مسأله آن است كه به عنوان يك روش حساب شده براي جلوگيري هر چه بيشتر از استهلاك نيروها، و ذخيره كردن آنها براي ضربه نهايي، انجام مي گيرد در اين جا نيز همان پنهان كاري و اخفاي عقيده و كتمان چهره واقعي مطرح است. اما نه از روي «ترس» و نه بخاطر منافع زودگذر شخصي بلكه از روي «عقل» و به عنوان بهره گيري بيشتر از نيروهاي ارزنده و انقلابي. البتّه اين تفاوت با «حرف» و «سمبل كاري» و «ادعا» درست نمي شود يك تفاوت جوهري و عمقي است. تقيّه در شكل اوّل، نشانه ضعف ايمان و زبوني و حقارت و عدم رشد كافي است، و در شكل دوّم دليل هوشياري، بيداري، سازمان يافتگي; وجود برنامه پيشرفته و [ صفحه 18] آشنايي به اصول مبارزه صحيح است، و توجه به اين دو شكل متفاوت مي تواند پاسخگوي تمام اشكال هايي كه در اين زمينه وجود دارد، بوده باشد. اكنون به نمونه ديگري از آيات قرآن در اين باره توجه كنيد. در سوره «آل عمران» آيه 28 مي خوانيم: (لاَ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللهِ فِي شَيْء إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمْ اللهُ نَفْسَهُ وَإِلَي اللهِ الْمَصِيرُ). اين آيه مربوط به دوراني است كه مسلمانان سيطره خود را بر شبه جزيره عربستان تثبيت نكرده بودند، و هنوز در يك شكل دفاعي، به سر مي بردند، در اين هنگام اسلام از همه مسلمانان خواست كه روش مجامله كاري با كفار و پيوندهاي دوستي زمان جاهليّت را كنار بگذارند تا صفوف آنها از بيگانگان و دشمنان اين مكتب مشخص شود. لذا در جمله اوّل آيه مي گويد: «افراد با ايمان نبايد دوستاني از كافران; به جاي مؤمنان، براي خود انتخاب كنند; بلكه پيوند دوستيشان بايد تنها با هم مسلكان باشد; نه آنها كه در تمام اهداف از ايشان جدا شده اند». اين يك قانون مهم اسلامي است كه گاهي از آن به عنوان: «تولي» و «تبري» يا حب في الله و بغض في الله تعبير مي شود و ضامن اصالت و يكپارچگي جامعه اسلامي و تصفيه صفوف مبارزين و نيروهاي وفادار به اسلام است. اما بلافاصله پس از ذكر اين قانون اساسي، تبصره اي به آن زده، مي گويد مگر آن كه از آنها تقيّه كنيد كه در اين صورت مي توانيد ظاهراً با آنها طرح دوستي بريزيد». اما گويا براي اين كه افرادي از اين تبصره سوء استفاده نكنند و تقيّه اي را كه براي حفظ و ذخيره نيروها در برابر دشمنان بي رحم و قوي پنجه است، در شكل منفور اوّل پياده ننمايند، اضافه مي كند: [ صفحه 19] خداوند شما را از خويشتن بر حذر مي دارد (و از مقاصد و نيّات شما آگاه است) و بازگشت همگي به سوي اوست». با توجه به اين كه «تقاة» و «تقيّة» از يك ريشه و داراي يك «مفهوم» هستند روشن مي شود كه دستور تقيّه از همان زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ميان مسلمانان وجود داشته اما به مفهومي سازنده. مفسّران اسلامي نيز در ذيل اين آيه تصريح كرده اند كه در آغاز اسلام گه گاه كه دشمنان اسلام بعضي از مسلمانان را تنها مي يافتند آنها را تحت فشار قرار مي دادند كه از پيامبر(صلي الله عليه وآله) دوري كرده و با آنها از در دوستي در آيند و چنانچه در برابر اين گونه پيشنهادها مقاومت مي كردند سرانجامش نابودي نفرات، و تحليل رفتن تدريجي نيروها; و به هدر رفتن بي دليل قدرت نهال جوان اسلام بود. آيه فوق به آنها دستور داد كه به جاي مقاومت بيهوده و كوركورانه در برابر اين فشارها، ظاهراً و با زبان، با آنها ابراز دوستي كنيد و نيروهاي خود را براي موقع ضرورت و يك بسيج همگاني حفظ نمايند. مكمل اين آيه، آيه ديگري است كه مي خوانيم: (مَنْ كَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالاِْيمَانِ...). [4] . گرچه در شأن نزول اين آيه به نام افراد مختلفي مانند «عمار ياسر» و پدرش «ياسر» و مادرش سميه و «صهيب» و «بلال» برخورد مي كنيم، اما همه اين ماجراها حكايت از يك چيز مي كند و آن اين كه گاهي بعضي از مسلمانان در بيابان ها يا شهرهايي همانند مكّه كه اكثريت آن را در آن زمان بت پرستان لجوج تشكيل مي دادند گرفتار مي شدند; دشمن به آن ها تكليف كردكه صريحاً بگويند ما از ايمان خود به «محمّد» دست برداشته و از او متنفر و بيزاريم و نسبت به بتها وفا داريم و در غير اين صورت، آنها را تهديد به مرگ مي كردند و جانشان در خطر بود. مخصوصاً در يكي از سفرها عمار ياسر به اتفاق پدر و مادرش كه هر سه اسلام را با جان و دل پذيرفته بودند از منطقه نفوذ دشمن، عبور مي كردند كه با چنين صحنه اي روبه رو شدند. پدر ومادر عمار مقاومت كردند و سرانجام كشته شدند، اما عمار آنچه را دشمن [ صفحه 20] خواسته بود بر زبان جاري كرد و دست از سر او برداشتند، ولي ناگاه به خود آمد كه اي واي بر من! نكند اين اظهار بيزاري لفظي مرا از صفوف مسلمانان خارج ساخته باشد; مضطرب شد و چشمهايش مثل ابر بهار اشك فرو ريخت و گريه كنان به سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) شتافت. در چنين موقع آيه فوق نازل شد و گفت: «هيچ كس حق ندارد بعد از ايمان آوردن به سوي كفر بازگردد (و چنين كساني سرنوشت دردناكي دارند) مگر آنها كه تحت فشار قرار گيرند و با زبان، سخني برخلاف ايمان گويند اما قلبشان با ايمان راسخ، محكم باشد...» پيامبر(صلي الله عليه وآله) در اين جا سخني فرمود كه مفادش اين بود: «اما پدر و مادرت عجله كردند و بسوي بهشت شتافتند ولي تو هم كاري كردي كه در اسلام مجاز بود; اگر باز با چنين صحنه اي روبه رو شدي، هر چه مي خواهند بگو و جانت را حفظ كن (كه به آن نياز داريم) و اين جريانات لطمه اي به ايمان تو وارد نخواهد ساخت». آنها كه با تاريخ زندگي «عمار ياسر» آشنا هستند و چهره او را در اواخر عمر مخصوصاً به هنگام جنگ صفين، كه در صف ياران اميرمؤمنان(عليه السلام) با لشگر بيدادگر شام پيكار مي كرد ـ به خاطر دارند مي دانند كه او يك انقلابي «آبديده» و «پرتوان» و «پويا» بود، از همان مرداني كه همچون «ابوذر» در روزهاي سخت سرنوشت اجتماع خويش را در دست دارند و با جنبش هاي آگاهانه خويش پرده ها را از چهره هاي دشمنان كنار مي زنند. اما همين عمار ياسر انقلابي به هنگامي كه جوان بود و اسلام هم جوان، از روش تقيّه استفاده كرد و نيروي خود را براي ميدان هاي جنگ، و براي مبارزات ميان حق و باطل كه پس از پيامبر(صلي الله عليه وآله) مخصوصاً در دوران بني اميّه روي داد، ذخيره كرد; و به همين دليل پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز بر كار او صحه گذارد». اما چگونه ـ با اين حال ـ عمل پدر و مادر عمار كه هر دو پرده تقيّه را دريدند و تسليم مرگ شدند يك عمل صحيح و سعادت بخش بود؟ در بحث اقسام تقيّه، به خواست خدا از آن سخن خواهيم گفت. [ صفحه 21]

چهره تقيه در روايات اسلامي

اشاره

تقيّه به «سپر» و گاهي به ساير وسائل دفاعي سربازان در برابر دشمنان تشبيه شده و اين خود مي رساند كه تقيّه (به مفهوم واقعي) كار مجاهدان است نه گوشه گيران فاقد تعهد و مسئوليت و نه عافيت طلبان ترسو! چهره تقيّه در روايات اسلامي همانند چهره آن در قرآن يك چهره سازنده و انقلابي است هر چند آنها كه در مفاهيم اسلامي را مسخ كرده اند; بدون مراجعه به متن قرآن (بزرگ ترين سند خدشه ناپذير اسلام) و متون احاديث معتبر روي افكار كوتاه خود آن را در يك چهره تخديري و بازدارنده منعكس ساخته اند. براي درك اين حقيقت يك بررسي كوتاه و دقيق روي احاديث تقيّه به عمل مي آوريم تا بار ديگر اين حقيقت بي پرده براي همگان روشن شود، كه تقيّه نوعي از مبارزه حساب شده است، نه سكوت و سازش و تسليم. اين احاديث را مي توان به چند گروه تقسيم كرد:

احاديثي كه مي گويد تقيه يك نيروي دفاعي و حفاظتي است

در حديثي از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) مي خوانيم: «التَّقِيَّةُ مِنْ أَفْضَلِ اَعْمالِ الْمُؤْمِنِ يَصُونُ بِهَا نَفْسَهُ وَ أخْوانَهُ عَنِ الْفاجِرِينَ; تقيّه از بهترين اعمال افراد با ايمان است كه به [ صفحه 22] كمك آن هم خود و هم برادران خويش را از چنگال فاجران رهايي مي بخشد». يعني نيروها را براي مبارزه و اصولي ذخيره مي كند. [5] . در روايت ديگري از امام باقر(عليه السلام) چنين نقل شده كه فرمود: «أَيُّ اَقَرُّ لِلْعَيْنِ مِنَ التَّقِيَّةِ إِنَّ التَّقِيَّةَ جُنَّةُ الْمُؤمِن; چه چيز بهتر از تقيّه مي باشد كه به مؤمن ديد كافي و روشن بيني مي دهد؟ تقيّه سپر انسان با ايمان است». [6] . و نيز از امام صادق(عليه السلام) در اين زمينه سخن كوتاه و روشني نقل شده كه فرمود: «اَلتَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِن; تقيّه سپر فرد با ايمان است، و تقيّه وسيله حفظ و نگاهداري او به هنگام مبارزه است». [7] . «ترس» (بر وزن قرص) و «جنة» (بر وزن غصه) و «حرز» (بر وزن حفظ) كه در اين احاديث درباره تقيّه به كار رفته تقيّه مفهوم واحدي دارد. و به معناي سپر و يا ساير وسايلي است، كه سرباز در پناه آن در ميدان نبرد، خود را حفظ مي كند، بنابراين در مفهوم تقيّه يك مفهوم دفاع در مقابل دشمن افتاده اند. و به تعبير ديگر در اين كلمه كوتاه و پرمعنا چهره سرباز هوشيار و فهميده اي را تماشا مي كنيم كه در عين شجاعت و شهامت از به هدر دادن نيروهايش سخت مضايقه دارد; او مي كوشد از اين راه نيروهاي پر ارزش خويش را براي مبارزه اي پيگيرتر و وسيع تر نگاهداري كند. اصولا پوشيدن «زره» و گرفتن «سپر» به دست، كار سربازان مجاهد است، و گرنه گوشه گيران فاقد مسئوليت و فرار كنندگان از زير بار تعهدها و محافظه كاران ترسو; هرگز نه زره بر تن مي كنند و نه سپر به دست مي گيرند چون جهادي ندارند كه نياز به پوشش حفاظتي داشته باشند. [ صفحه 23]

تقيه سنت پيامبران مجاهد است

در حديثي از امام صادق(عليه السلام) مي خوانيم: «عَلَيْكَ بِالتَّقِيَّةِ فَإِنَّها سُنَّةُ إِبْراهِيمَ الْخَلِيل; بر تو است كه تقيّه را فراموش نكني زيرا آن روش ابراهيم خليل (آن قهرمان بت شكن) است». [8] . هر كس هر اندازه از تاريخ بي خبر باشد، اين مطلب حتماً به گوشش خورده كه ابراهيم(عليه السلام) كسي بود كه يك تنه با نمرود جبار مبارزه كرد نه تنها با او بلكه با متعصبان لجوج كه در برابر انواع بت ها سجود مي كردند نيز درگير شد و همه را با منطق كوبنده و شجاعت بي نظير خود به زانو در آورد. آيا هيچ كس مي تواند نسبت سازشكاري و مصلحت بيني هاي تخديري را به ابراهيم(عليه السلام) بدهد؟ بنابراين از اين كه مي بينيم تقيّه به عنوان سنت ابراهيم معرفي شده همه چيز را مي توانيم در توضيح مفهوم آن بفهميم.

تقيه يا پست فرماندهي

جالب اين كه در روايتي از امام حسن عسكري(عليه السلام) مي خوانيم: «مَثَلُ مُؤْمِن لاَ تَقِيَّةَ لَهُ كَمَثَلِ جَسَد لاَ رَأْسَ لَهُ; مثل انسان با ايماني كه تقيّه را كنار بگذارد، همانند بدني است كه سر نداشته باشد». [9] . عين اين تعبير درباره «صبر و استقامت و پايداري» نيز آمده است كه «ايمان بدون استقامت و صبر همچون بدن بي سر است». از شباهت اين دو تعبير با هم مي فهميم كه تقيّه همان فلسفه صبر و استقامت و پايمردي در برابر دشمن را دارد «سر» فعال ترين عضو پيكر و پركارترين قسمت هاي بدن انسان و حساس ترين بخش وجود هر كس است، و به تعبير ديگر، سر [ صفحه 24] نگاه دارنده تمام دستگاه هاي بدن و ضامن بقاي فعاليت هاي آنهاست. روش تقيّه نيز به خاطر ذخيره كردن نيروها; سبب نگاهداري يك جمعيّت و بقا و دوام آنها در برابر حملات دشمن است.

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه