دانستنیهای شیعه صفحه 269

صفحه 269

در سلسله روات آن ، عبدالله بن میمون القداح نیز وجود دارد ، خداوند از اهل بیت (درواقع تیره بنی هاشم) هفت نفر (با احتساب پیامبر) را آفریده که مانند آنها را خلق نکرده است . (الحمیری ، بی تا ، ص 14) و در حدیثی دیگر ، امام صادق علیه السلام ، امامان را از امیرالمؤمنین تا خودش نام می برد و درباره نام و تعداد بقیه آنها سکوت می نماید (الحمیری ، بی تا ، ص 30) . و در حدیثی دیگر در بیانی مجمل گفته شده است که نام امامان معلوم است : « . . . ماهو الاّ عهد من رسول الله صلّی الله علیه و آله رجل فرجل مسمی» (الحمیری ، بی تا ، ص 154) این بیان مبهم در جایی دیگر از قول امام محمد باقر علیه السلام به چشم می خورد : لایستکمل عبدالایمان حتی یعرف انه یجری لاخرهم مایجری لاولهم فِی الحجه والحلال والحرام» (الحمیری ، بی تا ، ص 60) . در حدیثی دیگر به مردی از اهل البیت اشاره شده است که پیش از پایان یافتن دنیا برانگیخته خواهد شد و به کتاب خدا عمل خواهد کرد : « . . . ان الدنیا لاتذهب حتی یبعث الله منّا اهل البیت رجلأیعمل بکتاب الله عزّ وجلّ» (الحمیری ، بی تا ، ص 153) و حداقل در پنج مورد دیگر قیام قائم و علامتهای قبل از قیام او و انتظار فرج مورد اشاره قرار گرفته است (الحمیری ، بی تا ، صص 163 ، 165 ، 168 و 173) . به نظر می رسد این کتاب بهتر از کتاب المحاسن برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) می توانست مورد استناد مؤلف قرار گیرد) در تفسیر فرات بن ابراهیم

بن فرات کوفی (متوفی اواخر قرن سوم یا اوایل قرن چهارم)34 (معروف به تفسیر فرات الکوفی) ، نیز جدا از دهها حدیث درباره اهل البیت (کوفی ، 1410 ، صص 629 - 672) حدود بیست حدیث فقط مربوط به «مهدی» و «قائم» وجود دارد (کوفی ، 1410 ، صص 657 - 658) . ظاهرا در این کتاب نیز تعداد ائمه به صراحت ذکر نشده است . نخستین کتاب تألیف شده در قرن چهارم ، تفسیر علی بن ابراهیم قمی (متوفی307 ق) است که به اعتراف مصنف ، تعداد و نام امامان در آن بروشنی بیان شده است (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 523) . در مقام جمعبندی باید گفت همان گونه که ملاحظه شد ، هرچند در متون باقیمانده شیعی از اواخر قرن سوّم احادیث مربوط به امامان دوازده گانه و غیبت آخرین آنها به گستردگی ، روشنی و انسجام متون قرن چهارم و پنجم نیست . این موضوع در این متون مطلقا مسکوت هم نمانده است ، زیرا اولاً تعداد ائمه در اصول باقیمانده و در بصائرالدرجات و . . . ذکر شده و ثانیا مسئله قائم - و به طور تلویحی غیبت او - بکرّات مورد تأکید قرار گرفته است . از نظر نباید دور داشت که قسمت عمده منابع شیعی قرن سوم و حتی دوم و اول - معروف به اصول اربعمائه - به دست ما نرسیده است و افرادی مانند کلینی (متوفی 329 ق) کتاب خود را به استناد این اصول که در اختیار آنها بوده ، تألیف کرده اند (غفاری ، 1369 ، صص 238 - 239) . همچنین نام کتابهایی درباره

غیبت تألیف یافته در قرن سوم در فهرستهایی مانند الذریعه (طهرانی ، بی تا ، ج 16 ، صص 74 - 84) به چشم می خورد که اکنون دراختیار ما نیست . (در بخشهای بعدی ، در این زمینه ها بیشتر سخن خواهیم گفت . )

تأملی پیرامون پاره ای استدلالهای مؤلف و برداشتهای او از منابع

با شناختی که در بخش پیش نسبت به متون اولیه شیعی به دست آمد ، در این بخش صرفنظر از روش و چگونگی نگرش مؤلف به این موضوع ، پاره ای استدلالهای او را که عمدتا به نحوه برداشت از منابع و مقایسه تاریخی آنها و نتیجه گیری ازاین مقایسه برمی گردد ازنظر می گذرانیم : مؤلف محترم با استناد به عدم تصریح منابع اولیه به دوازده امام وغیبت دوازدهمین امام و تصریح به این موضوع در تفسیر قمی (متوفی307 ق) و کتاب کافی مرحوم کلینی (متوفی 329 ق) و همچنین عدم تصریح به نام امام دوازدهم و تصریح اشعری (متوفی 329 ق) درمقالات الاسلامیین به این نام ، چنین نتیجه گرفته است که امامیه خیلی زود این اصول را پذیرفته و در مرام و عقیده خود وارد کرده است (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، صص 522 - 523) . همان گونه که ذکر شد اولاً ، متون اولیه شیعی ولو نه به گستردگی منابع قرن چهارم به بعد ، خالی از این اصول اعتقادی شیعه نیست ، ثانیا صرف درج یا عدم درج مطالبی در کتابهایی که سال دقیق تألیف آنها معلوم نیست و تفاوت سال وفات مؤلفان آنها نیز از یکی دو دهه تجاوز نمی کند نمی تواند مبنای یک داوری درست و علمی درباره پیدایش و تحول یک عقیده باشد و

ثالثا افرادی مانند احمدبن محمدبن خالد برقی (متوفی 274 ق یا 280 ق) مؤلف المحاسن و محمدبن حسن صفّار قمی (متوفی 290 ق) مؤلف بصائرالدرجات برفرض که در کتابهای خود احادیثی دراین زمینه درج نکرده باشند ، خود در سلسله راویان کتابهای طبقه بعدی مانند کافی و غیبت نعمانی و . . . هستند و هیچ دلیلی بر جعلی بودن روایات منقول از آنها در دست نیست . 35 مثلاً روایت معروف خضر که در المحاسن بدون ذکر نام و تعداد ائمه آمده است در اصول کافی به نقل از همان برقی و با ذکر نام و تعداد امامان درج شده است . (کلینی ، 1388 ، ج 1 ، صص 525 - 526) جالب اینجاست که محمدبن یحیی که حدیث را از محمدبن صفار می شنود ، آرزو می کند ای کاش فردی غیر از برقی ناقل این حدیث بود (کلینی ، 1388 ، ج 1 ، صص 525 - 526) و محمدبن حسن نیز در پاسخ می گوید که برقی این حدیث را ده سال پیش از شروع غیبت صغرا نقل کرده است ( . . . حدثنی قبل الحیره بعشر سنین) . 36 نام محمدبن حسن صفار نیز به فراوانی در سلسله روات احادیث مربوط به موضوع مورد بحث ما به چشم می خورد (صفار قمی ، 1404 ، صص 16 - 18؛ کلینی ، 1388 ، ج 1 ، صص 532 و 534) . همچنین به گفته شیخ طوسی در فهرست خود ، محمدبن حسن صفار کتابی شامل مسائلی که درباره آنها با امام حسن عسگری مکاتبه کرده داشته است (طوسی ، بی تا ، ص

144) . اصولاً مؤلف محترم درباره جوامع حدیثی ، سال وفات مؤلف و در صورت امکان سال تألیف کتاب را مبنای قضاوت قرار داده است . این کار ضمن اینکه تا حدّ زیادی مبنای درستی است (بویژه درباره احادیثی که برای اولین بار ذکر می شود) ، ولی نباید نادیده گرفت که حدیث درواقع یک نقل قول مستقیم است و در صورت احراز وثاقت و صداقت راوی ، از نظر تاریخی باید در مقطع زمانی گوینده اصلی مورد بررسی و ارزیابی قرار گیرد ، بویژه که در برخی از این احادیث ، هریک از راویان ، سال و حتی ماه شنیدن و دریافت حدیث را ذکر کرده است . 37 نمونه ای دیگر از این مبنای مؤلف ، مطلبی است که درباره وجه جمع بین دو نام «محمد» و «احمد» بیان نموده است . وی بعد از ذکر دیدگاههای امامیه درباره نام بردن و یا نام نبردن از مهدی علیه السلام ، وجه جمعی را بین این دو گرایش از نوادر الاخبار نراقی (متوفی 109 ق) نقل می کند (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 522) و حال آنکه نراقی آن را عینا از اکمال الدین صدوق (متوفی 381 ق) نقل کرده است . 38 و درواقع این توجیه مربوط به همان قرن چهارم است ، نه «کوششی برای هماهنگ سازی»39 (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 522) در دوره های بعد . براساس همین مبنای مؤلف می توان مطالب او را درباره واقفیه که آنها را پیشتازان اثنی عشریه می داند و یا سبائیه و قطعیه که آنها را نخستین معتقدان به دو غیبت و اثنی

عشریه را متأثر از آنها می داند40 زیر سؤال برد و احتمال داد که این مسائل نیز ساخته و پرداخته مقطع زمانی تألیف کتابهایی است که بدان اشاره کرده است . عقاید شیعی اثنی عشری نیز از این نظر تفاوتی با دیگر مسائل ندارد و هرچند در منابعی متأخر به تفصیل درج شده ، همواره ناظر به گذشته و منقول از پیشینیان بوده است . بنابراین به صرف اینکه افرادی مانند برقی و صفار قمی در کتابهای خود حدیثی در این باره نیاورده اند که چنین هم نیست ، نمی توان حکم کرد که این عقاید در زمان آنها جزء عقاید شیعه نبوده ، بلکه به استناد روایات زیادی که مثلاً از همین دو تن در منابع بسیار نزدیک به عهد آنها درج شده و نیز با استناد به اینکه منابع قرن چهارم شیعه مانند کافی با تکیه بر کتابها و اصولی نگاشته شده که امروزه دردست ما نیست ، می توان احتمال قوی داد که در عصر راویان نیز این عقاید جزء اعتقادات امامیه بوده وتنها این سؤال باقی می ماند که چرا به گستردگی و روشنی منابع متأخر ، در منابع اولیه نمی یابیم که در بخشهای بعدی به این موضوع خواهیم پرداخت . در باره کتابهایی مانند المحاسن و بصائر به این نکته مهم باید توجه نمود که مطالعه اجمالی عناوین ابواب و فصول مباحث نشان می دهد که مباحثی از کتاب که به ائمه مربوط است ، شامل صفات و ویژگیهای عمومی آنهاست نه احوال یکایک آنها و به اصطلاح در مقام بیان تعداد و نام ائمه نیست ، لذا داعیه ای بر گردآوری احادیث مربوط به این موضوع

وجود نداشته است ، برخلاف کتابهای دوره بعد که مشخصا به این منظور گردآوری و تألیف می شد . به عنوان مثال کتاب الاشکال والقرائن در المحاسن که مؤلف محترم مقاله به آن اشاره و استناد کرده ، اصلاً در مقام این بحث نیست . (برقی ، بی تا ، (المحاسن) ، صص 3 - 18) همچنین مهم است که این کتابها در کنار دربرداشتن روایاتی که به شکلی مؤید عقاید کنونی اثنی عشریه است ، برخی شامل هیچ حدیث و عبارتی ناسازگار با این عقاید نیست و در برخی دیگر نیز به ندرت عبارتی ناسازگار یافت می شود که معمولاً به چندین شکل توجیه شده است . 41 از سوی دیگر ، در منابع متأخر هم احادیث نسبتا زیادی دردست است که در آنها مثلاً نام امام غایب و دوازدهم علیه السلام مشخص نشده42؛ یا به استناد مبنای مؤلف می توان این تردید و عدم قطعیت مورد ادعای ایشان را به دوره های بعد نیز تسرّی داد . در بیان روشهایی که علمای امامیه برای اثبات نظریه خود پیش گرفته اند ، کولبرگ به چهار روش اشاره کرده است و پس از آن بدون ذکر شماره و به طور ضمنی ، روشی دیگر را که عبارت از استدلال عقلانی است گوشزد نموده است (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 528 و ص 207 همین شماره از فصلنامه) با مطالعه متون شیعی باید گفت روش استدلال عقلانی بر ضرورت وجود امام وغیبت او در صورت مواجهه با خطر نیز در زمره روشهای مورد استفاده علمای شیعه و همتراز دیگر روشهاست و باید مستقلاً مورد توجه قرار گیرد . خلاصه

این استدلال چنین است : امامان دوازده تن اند ، یازده تن از این امامان از دنیا رفته اند و زمین نیز هیچ گاه از حجت خالی نخواهد بود ، بنابراین الزاما امام دوازدهم زنده است ولی به لحاظ خطری که او را تهدید می کند و فراهم نمودن شرایط ظهور در غیبت به سر می برد . 43 در متون کلامی معاصر شیعی نیز دلیلی جدید به عنوان «دلیل علمی» بر درستی اعتقاد شیعیان به غایب بودن امام زمان خود (امام دوازدهم) مطرح شده است . پایه این دلیل علمی بررسی زمان غیبت صغرا است . به اعتقاد مشهور شیعیان ، امام مهدی علیه السلام در غیبت صغرای خود که هفتاد و چهار سال به درازا انجامید ازطریق چهار سفیر و نایب خود44 با شیعیان در ارتباط بود و به وسیله آنها ، پیامها و خبرهای لازم و حتی پاسخ سؤالها را در نوشته هایی که به «توقیع» معروف شده اند به شیعیان می رساند . 45 این پدیده از دیده اندیشمند معاصر شیعی ، شهید محمدباقر صدر یک دلیل علمی و بازگوکننده این حقیقت است که بویژه باتوجه به یکسان و آشنا بودن خط توقیعات و عدم تناقض در سخنان و عمل سفیران ، نیرنگی و فریبی درکار نبوده و این اعتقاد شیعیان درست است . «لقدقیل قدیما ان حبل الکذب قصیر و منطق الحیاه یثبت ایضا انّ من المستحیل عملیا بحساب الاحتمالات ان تعیش اکذ و به بهذاالشکل و کل هذه المده و ضمن کل تلک العلاقات والأخذ والعطاء ثم تکسب ثقه جمیع من حولها و هکذا نعرف ان ظاهره الغیبه الصغری یمکن ان تعتبر بمثابه تجربه علمیه لاثبات مالها من واقع

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه