دانستنیهای شیعه صفحه 270

صفحه 270

موضوعی والتسلیم بالامام القائد . . . 46 . به هرحال به نظر می رسد در گزارشی کامل از شیوه های استدلال علمای شیعی ، دلیل عقلی نیز باید به عنوان دلیلی مستقل به حساب آید . کولبرگ برای اثبات تأثیرپذیری اثنی عشریه از دیگر گروهها در مورد اعتقاد به غیبت ، گروههای مختلف واقفی را در دوره نخستین عباسی مدافع نظریه غیبت دانسته است (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 531) . اولاً مبنای این ادعا متونی است که همان گونه که ذکر شد از نظر زمان تألیف فاصله چندانی با متنهایی که اثبات کننده وجود این عقیده در میان اثنی عشریه ندارند (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 531) و نمی تواند اثبات کننده تقدم این فکر در دیگر گروهها بر اثنی عشریه باشد . از سوی دیگر ، واقفی بودن بطائنی نیز ، بر فرض ثبوت ، نمی تواند اثبات کننده تقدم این فکر در میان واقفیه باشد . زیرا حسن بن محبوب زرّاد که او نیز مانند بطائنی معاصر امام رضا علیه السلام می باشد ، 47 اعتقاد به دو غیبت را در کتاب المشیخه خود مطرح کرده است48 و کولبرگ نیز خود به این موضوع اشاره نموده است . از دیگر قرائن وجود این اعتقاد در دوره های پیش از قرن چهارم ، اظهار نظر ابوالحسن علی بن الحسین بن بابویه قمی (متوفی 329 ق) (پدر شیخ صدوق) در کتاب الامامه والتبصره من الحیره است که می گوید اخبار و روایات موجود درباره تعداد امامان و غیبت را جمع آوری کرده است . (ابن بابویه ، 1407 ، صص 142 و 145) شیخ مفید نیز در الفصول العشره فی

الغیبه با اشاره به کتابهایی از شیعیان که قبل از تولد حسن بن علی (امام یازدهم علیه السلام ) و پدر و جدّش نوشته شده ، اظهار می دارد که اخبار مربوط به دو غیبت (صغرا و کبرا) در آن کتابها موجود بوده است و تحقق این دو غیبت صدق اخبار و صحت عقیده امامیه را آشکار ساخت . 49 کولبرگ که خود نیز با استناد به نقل قولی از شیخ صدوق ، ابن بابویه ، به این موضوع اشاره نموده ، برای سست کردن این ادعا به وجود حدیثی درباره یازده امام که آخرین آنها قائم است و نیز حدیثی که تنها اشاره به هفت امام دارد تمسک جست (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 532) ولی همان گونه که اشارتی رفت اولاً این احادیث به شکلهای مختلف توجیه شده است و ثانیا غیر از این احادیث ، احادیث روشن دیگری در همین اصول وجود دارد (ص 54-57 همین شماره از فصلنامه) و اصولاً همین کتابها و اصول ، ماده اولیه تألیف کتابهایی مانند کافی بوده است . درباره بطائنی واقفی نیز صرفنظر از اینکه معلوم نیست «حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی» نویسنده کتاب الغیبه واقفی بوده یا پدر او50 و اصولاً چنین کتابی تألیف کرده است یا نه51 و در صورت تألیف مفاد کتاب او چه بوده است ، 52باید توجه داشت که اولاً مهمترین ویژگی واقفه (یا واقفیه) اعتقاد به غیبت امام هفتم و قیام آینده او می باشد53 که با توجه به زمینه های پیدایش و شکل گیری آنها ، این گروه یا به عمد و به طمع تصاحب اموال بازمانده

از امام موسی کاظم علیه السلام (ناصری ، 1409 ، ج 1 ، صص 79 -127؛ حمیری ، بی تا ، ص 154 ، طوسی ، 1411 ، ص 63 -67) و یا از روی حسن نیت و اشتباه در تطبیق عقیده رایج و قطعی درباره امام غایب به اشتباه رفتند54 و امام هفتم را مصداق امام غایب و قائم دانستند؛ یعنی چگونگی جداشدن واقفیه از پیکره امامیه واعتقاد به غیبت امام هفتم ، خود مؤید وجود اعتقاد به غیبت آخرین امام درمیان امامیه می باشد . یعنی همان طور که قبلاً سبائیه و کیسانیه دریافتن مصداق به راهی رفته بودند ، واقفیه نیز به راهی جدید رفتند ، بویژه که مدعای یکایک این گروهها به عنوان گروههایی منحرف از امامیه راستین در منابع قدیمی مطرح شده و مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است . (صدوق ، 1363 ، صص 32 -37؛ مفید ، بی تا ، صص 12 - 13؛ طوسی ، 1411 ، صص 192 - 228) و در درجه دوم روش کلی علمای رجال و حدیث ، درصورت اثبات صداقت و وثاقت راوی ، عمل به اخبار و احادیث نقل شده از شیعیان فاسدالمذهب از جمله واقفیه55 می باشد و صرف واقفی بودن راوی دلیل برعدم اعتقاد شیعیان اثنی عشریه به مفاد خبر منقول از او نیست . 56

از جمله استدلالهای کولبرگ برای عدم قطعیت اعتقاد به دوازده امام و غیبت آخرین آنها در میان امامیههای نخستین ، حتی در صورت پذیرفتن اصل اجمالی اعتقاد به این موضوع ، مشخص نبودن نام این امامان در متون اولیه شیعه است (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م .

، صص 522 - 523) . البته تنها دلیل او ، ذکر نشدن نامها در این متون است (ص 522 - 523) . در این باره نیز باید به دو نکته توجه کرد : اول اینکه عدم ذکر نام دلیل بر قطعی و مشخص نبودن آن نیست و چه بسیار ادله و زمینه هایی که موجب بیان نکردن و آشکار نساختن یک امر معلوم ومشخص است و بویژه در باره مهدی که قطعا چنین ملاحظاتی درباره وی وجود داشته است57 و دوم اینکه از نظر متکلمان شیعی اثنی عشری بیان نام امامان ومشخصات آنها منحصر به معرفی یکجای آنها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه نخستین نیست و کافی است که هر امامی ، امام پس از خود را با ذکر نام و دیگر مشخصات معرفی کند58 و برهمین اساس برفرض عدم ذکر دقیق و کامل نام امامان به طور یکجا در متون اولیه ، به عقیده امامیه لطمه ای وارد نمی آید . به هرحال به نظر می رسد که مذکور نبودن نام امامان در متون اولیه ، دلیل مناسبی بر گرایش امامیه به پذیرش اعتقاد به دوازده امام در دوره های بعد نیست . از سوی دیگر از متونی که کولبرگ به عنوان شاهدی بر قطعی و مشخص نبودن و عدم توافق امامیه برنام امام دوازدهم به آنها استناد کرده است ، چنین برداشت می شود که - برخلاف برداشت کولبرگ - نام امام دوازدهم نزد امامیه معلوم بوده و آنها به عمد از ذکر آن خودداری می کرده اند . 59

به هرحال دلیل اصلی کولبرگ بر عدم اعتقاد امامیه در دوره های نخستین خود به دوازده امام و غیبت آخرین آنها

، نیافتن شواهدی روشن در این زمینه در متون اولیه است که برفرض درست بودن مقدمه این استدلال ، شیوه استدلال درست به نظر نمی رسد ، چرا که در باره گروهی که همه آثار آن به دست ما نرسیده و قرائن زیادی دالّ بر مخفی کاری آن و شرایط حادّ سیاسی که در آن به سر می برده دردست است ، «عدم وجدان» نمی تواند دلیل بر «عدم وجود» باشد .

تأملی پیرامون تحلیل مؤلف از انگیزه های گرایش امامیه به این اعتقاد

در دو پاراگراف آخر مقاله ، کولبرگ با تأکید برابهام موجود در ادله گرایش امامیه به عقیده دوازده امام و غیبت دوازدهمین امام ، نکاتی را با قطعیت بیشتری مطرح ساخت که خلاصه آن چنین است : امامیه با پذیرش این عقیده از یک سو جاذبه ای فکری و سیاسی برای شیعیان فراهم کردند و از سوی دیگر توانستند با نزدیک شدن به مرکز قدرت آل بویه در تقویت خویش و تضعیف اهل سنت بکوشند؛ و علمای امامیه برای انتقال به اثنی عشریه از زمینه های آماده فکری بهره بردند (کولبرگ (متن انگلیسی) ، 1976 م . ، ص 533 - 534) . درباره این تحلیل نکات زیر به نظر می رسد : اینکه دلیل غیبت امام دوازدهم حفظ جان ایشان در برابر ستم وتهدید دستگاه خلافت بوده و استمرار این غیبت نیز به دلیل آماده نبودن شرایط ظهورمی باشد ، از همان آغاز در متون کلامی شیعی (قرن چهارم) مورد اشاره و تأکید قرار گرفته است . 60 و نیز اینکه چنین غیبتی دارای پیامدهای روانی مثبت از نظر روحیه بخشی به شیعیان و امیدوارساختن آنها61 بود ، قابل انکار نیست . برخی ، حدیث منقول از امام کاظم علیه السلام

را که «انّ الشیعه تربّی بالامانی منذ مأتین سنه» (نعمانی ، بی تا ، ص 295) به منزله تأیید امام کاظم علیه السلام براثر روانی آرزوی شیعه برای قیام قائم در تربیت آنها دانسته اند . 62 و برخی دیگر نیزآرمان قیام و انقلاب مهدی علیه السلام را یک فلسفه بزرگ اجتماعی اسلامی شمرده اند که مهمترین رکن و عنصر آن خوشبینی به آینده بشریت می باشد63 و لذا صورت مطلوب انتظار نیز ، انتظاری است که با این هدف سازگاری داشته باشد . 64 همچنین از نظر نمی توان دور داشت که با شروع غیبت ، بویژه غیبت کبرا ، طبیعی می نمود فشار حکومتها بر شیعیان که ادعا می کردند امامشان در خفا به سر می برد و هیچ نشانی ازاو دردست نداљƘϠکمتر شده باشد . 65 اما اینکه علمای امامیه باحسابگری وارزیابی وضعیت جامعه و جایگاه شیعیان در آن ، تصمیم به پذیرش چنین اعتقادی گرفته باشند تا از ثمرات آن بهره مند شوند ، 66 محل تأمل بسیار است . در درجه اول معلوم نیست ویژگیهای فکری امامیه قبل از پذیرش این اعتقاد چه بوده است و باتوجه به محوری بودن این اعتقاد در منظومه اعتقادات آنها ، چگونه می توان امامیههای نخستین را از امامیههای جدید بازشناخت . ثانیا هیچ قرینه ای تاریخی گرد هم نشستن علمای امامیه وتصمیم گیری آنها را در این باره تأیید نمی کند و گرایش جدا از هم و در عین حال همزمان و هماهنگ آنان نیز بسیار دور ازذهن به نظر می رسد . ثالثا اگر این تحلیل مؤلف درست باشد ، علمای شیعه چه نیازی به جعل یا پذیرش احادیثی فراوان در باره دیگر ویژگیهای امام غایب خود بویژه

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه