فقهای نامدار شیعه صفحه 383

صفحه 383

و از خداوندمتعال چنین فرصتی را می طلبیدم ، منتظر ماندم . ساعت موعود ، تعدادی اتومبیل کرایه دم در مدرسه آماده شد و حضرت آیه الله نیز تشریف آوردند و جمعی از شاگردان ، یاران و اصحاب او ، مانند حجج اسلام : مرحوم آقای شیخ علی انصاری و شیخ رضاانصاری و دکتر مقصودی و شیخ احمد مروج و سجادی و . . . نیز حضور پیدا کردند ، که مجموعا متشکل از 15 و16 نفر بودیم ، به اتفاق راه افتادیم . اهالی متدین کبوتر آهنگ ، مشتاق زیارت آقا ، تا چند کیلومتری شهر همدان به استقبال شتافته بودند تا ایشان را باتجلیل و تکریم هر چه با شکوهتر به شهر خود وارد سازند . مردم روی کامیونها ووانت بارها و اتوبوسها به انتظار ایستاده بودند و با سلام و صلوات و پخش قرآن ازبلندگوهای نصب شده بر اتوبوسها به استقبال آمده بودند . آنان پشت سر جمع ما راه افتادند ، ولی در نزدیکی های کبوتر آهنگ غوغا و هلهله عجیبی بود . اگر اغراق نباشدتمام مردم شهر بیرون آمده بودند . مسجد نو بنیاد در اوایل دروازه شهر قرار داشت . آیه الله و یاران حدود ساعت 5 وارد مسجد شدند . یکی از وعاظ معروف همراه ، به منبرتشریف بردند و از احساسات گرم مردم و از زحمات و مساعی بانیان مسجد تقدیر وتشکر شایسته به عمل آوردند و نماز مغرب و عشا را پشت سر آیه الله آخوند به اتفاق مردم میزبان و خون گرم ، باشکوه خاص برگزار نمودیم تا اینکه ما را به منزل یکی ازمحترمین شهر راهنمایی کردند که جمعی از علما و اخیار و

اعیان شهر نیز در آن منزل با شکوه دعوت داشتند . در هوای مناسب و لطیف تابستانی همدان در فضای آکنده ازصفا و معنویت ، تدارک خوبی دیده بودند و سفره را در ایوان پهن کرده بودند . جمعی ازاعیان شهر حاضر بودند . شام صرف شد و شکر خدا و دعا به عمل آمد . مردم مشتاق شهر به آسانی محضر آیه الله آخوند را ترک نمی کردند . به هر ترتیب بود ، با تاخیرفراوان موقع استراحت فرا رسید . حدود 20 و 25 رختخواب در همان محل شت بام پهن کردند . کم سن ترین فرد گروه ، حقیر پر تقصیر بود که بی رختخواب ماندم ، ناچارآخرین رختخواب را به زور نزدیک رختخواب استاد جا دادند ، ولی با توجه به طی مسافت و فشاری که در موقع استقبال وارد آورده بودند و با توجه به صرف غذاهای طبیعی محلی و صرف دوغ و ماست دهاتی خوشمزه و تازه ، و با توجه به هوای لطیف و دلنواز کبوتر آهنگ ، وقتی دوستان سر به بالین بردند ، از خروپف برخی و ناله و زاری برخی دیگر و از خواب اصحاب کهف جمعی مشخص بود که نماز صبح جمعی موردتهدید قضا و فوت قرار خواهد گرفت . شاید اگر دعاها و تهجد حضرت استاد نبود ، حقیر نیز یکی از آن نخستین ها بود که نمازش قضا می شد .

حدود ساعت 3 نصف شب بود که زمزمه های عارفانه و دعاهای آرام بخش ودلنواز حضرت استاد مرا از خواب بیدار نمود . دیدم ایشان در کنار رختخواب خود روبه قبله نشسته اند و مشغول دعا و ذکر می باشند . تا بیدار شدم فرمودند : آقای عقیقی !

خوب شد

بیدار شدی ، می خواستم ظرف آبی را فراهم کنی تا وضو بسازم . پائین رفتن من در تاریکی مشکل است و اگر چراغ روشن شود رفقا بیدار می شوند . فورا به حیاطپائین آمدم و آفتابه را از تلمبه چاه پر ساختم و به پشت بام رساندم استاد وضو ساختند ومشغول نماز شب شدند . با خضوع و خشوع و طمانینه کامل راز و نیاز را ادامه دادند و تانزدیکی های صبح مشغول نماز و دعا بودند . زمزمه های روحبخش العفو ، العفو او هنوزهم در گوشها موج می زند و تسلی دهنده جان است . صبح شد ، پیش از نماز واجب آن ، دو رکعت نافله اش را انجام دادند ، سپس به آرامی اذان و اقامه گفتند و نماز صبح راشروع نمودند . حقیر نیز اقتدا کردم و چند نفری هم از جمع یاران بیدار شدند و خود رابه نماز جماعت رساندند پس از انجام نماز و ادای تعقیبات به رختخواب رفتیم واستراحت به اصطلاح خواب قیلوله . دم طلوع آفتاب دیدم صدای یکی ازخواب ماندگان از اصحاب آقا بلند شده است : حضرت آیه الله!حضرت آیه الله ! زودباش آفتاب دارد می زند . . . زود باش نماز قضا نشود ! . . .

گفتم : ای غافل!خودت را بیدار کن!زاهد شب و شیر روز و مرد تهجد و عبادت ساعتها است که بیدار و هوشیار است .

این قصه را تعریف نمودم ، یک مورد بسیار جزیی از آن همه تهجدها و راز ونیازهای آن عالم ربانی و فقیه صمدانی بود که نگارنده ناظر و شاهد آن بود . خداوندمتعال قبرش را پرنور و روانش را شاد و روح پرفتوحش

را دعاگوی ما نیز قرار دهد !

تاثیر سخن

او در صدر منبر و خطابه ، همانند منابر مرحوم حاج شیخ جعفر شوشتری ازجذبه خاصی برخوردار بود و مستمع را تحت تاثیر بیانات سبحانی خود قرار می داد . اودر ایام ماه رمضان در مسجدی که در جوار منزل وی و نزدیکی های مقبره بابا طاهر درهمدان قرار داشت ، اغلب از نهج البلاغه سخن می گفت . وقتی خطبه همام را با آن لحن سوزان و بیان شافی از عمق دل بیان می داشت ، هم خود در بالای منبر گریان بود و هم صدای شیون حضار از پای منبر به آسمان بلند می شد . مسجد یکسره ناله بود و زاری وسوز و گداز و نوعا منبر ایشان یک ساعت و نیم یا دو ساعت بدون ایجاد خستگی به درازا می کشید . مسجد او مالامال از جمعیت بود . گاهی جهت تهیه جا ، چند ساعت جلوتر راه می افتادند . در ایام ماه رمضان ، فروش جا یک امر معمولی در مسجد بود ، وتعدادی هم مستمع ثابت و همیشگی بودند که جانمازهای پهن شده آنان نشانی ازتحجیر تلقی می شد . مکبر نمازش ، داماد بزرگوارش آقای حاج حسین آقای خیاط بودکه در تقوی و زهد و عبادت ، نمونه بود .

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه