- سخن ناشر 1
- مقدمه 1
- اشاره 5
- حج بیت اللّه 5
- فصل اول : گذری کوتاه بر زندگی ام 5
- سفر موفقیت آمیز 6
- به سوی ((عراق )) 7
- تردید 8
- مسافرت به ((نجف )) 9
- دیدار با آقای ((خوئی )) 11
- ملاقات با ((سیدمحمد باقر صدر)) 12
- شک وسرگردانی 13
- سفر به ((کربلا)) 13
- خداحافظی از ((عراق )) 14
- سفر به ((حجاز)) 15
- بازگشت به وطن 16
- فصل دوم :عقای_د 17
- الف : خدا 17
- ب : قضا وقدر (جبرو اختیار) 19
- ج : نبوت 22
- د : قرآن 25
- ه_ : سنت پیامبر(ص ) 27
- و: ثقلین 30
- ز: اهل بیت 31
- ح : امامت وخلافت 32
- ط : صلوات 36
- فصل سوم : اصح_اب 38
- اصحاب 38
- اشاره 39
- بخش اول : نگاهی کلی به اصحاب 39
- الف : اصحاب در قرآن 40
- ب : اصحاب در سنت 45
- ج : اصحاب وبرخورد با پیامبر9 46
- د : اصحاب وتغییر سنت پیامبر9 50
- بخش دوم : بررسی احوالات برخی از اصحاب 51
- الف : ((ابوبکر)): 51
- ه_ : برخورد اصحاب با یکدیگر 51
- ب : ((عمر)) 57
- ج : ((عثمان )) 64
- د : ((عایشه )) 67
- ه_: ((معاویه بن ابی سفیان )) 73
- ز : ((عبداللّه بن عمر)) 81
- ح : ((ابو هریره دوسی )) 84
- دفاع از حریم تشیع 91
- فصل چهارم: دفاع از حریم تشیع 91
- الف : عصمت 91
- ب : علم امامان 92
- ج : بدا 93
- د : غلو 95
- ه_: امام مهدی منتظر(عج ) 96
- و : رجعت 97
- ز : تقلید 98
- ح : تقیه 99
- ط : وضو 101
- ی : جمع بین دو نماز 102
- ب : سیگار کشیدن در مساجد 107
- الف : نماز 107
- اشاره 107
- فصل پنجم: عملکرد شیعه وسنی 107
- ج : اذان واقامه 108
- د : استقلال علما 109
- ه_ : زکات وخمس 109
- ب : تشابه وهابیون به خوارج 110
- فصل ششم: وهابیت 110
- الف : عقائد آنها 110
- ج : ریشه تاریخی سیاسی وهابیت 112
- د : ترویج وهابیت 113
- و : گفتگو با عالم وهابی 114
- ه_ : سرکوب شیعیان 114
- ز : پاسخ دیگر به وهابیون 117
- ح : زیارت قبور 119
- 1تا140 122
- پی نوشتها 122
- 141تا252 137
- 253تا326 149
- 327تا401 157
زبانت را از ((خالد)) بازدار, زیرا او اجتهاد کرد وخطانموده است ((271)).
ز : ((عبداللّه بن عمر))
ی_ک_ی از صحابه نام آور واز بزرگترین فقها وحافظان حدیث می باشد که امام ((مالک )) در بیشتر احکام خود به او اعتماد کرده است .
در گفتگو با علمای اهل سنت می بینید در هر فرصتی می گویند:((عن عبداللّه بن عمر
رضی اللّه عنهما)).
اما وقتی به تاریخ نظر می کنیم چیز دیگری می بینیم , مثلا:.
1 نمی دانست که پیامبر(ص ) به زنان اجازه داده است که در حال احرام کفش دوخته بپوشند, وفتوا می داد که این کار حرام است ((272)).
2 وق_ت_ی ب_ه ه_ن_گ_ام م_رگ ((ع_مر)) به او پیشنهاد می شود که فرزندش ((عبداللّه )) را جانشین خودسازی , می گوید: ((او نمی داند چگونه بایدهمسرش را طلاق گوید)).
3 _ تمامی روایات نقل شده از اهل سنت درباره علی (ع ) رانادیده گرفته می گوید:.
((م_ا در ح_ض_ور پ_ی_ام_ب_ر ب_رت_ری_ن ان_س_ان_ه_ارا ((اب_وب_ک_ر)) ب_ع_د ((عمر)) وبعد((عثمان )) می دانستیم )) ((273)).