شبهای پیشاور در دفاع از حریم تشیع صفحه 512

صفحه 512

ص :512

خواهید کشت عمر گفت تو برادر رسول خدا نیستی ابو بکر در مقابل تمام این حوادث و گفتار ساکت بود و هیچ نمی گفت عمر به ابی بکر گفت آیا بامر تو این کارها را نمی کنیم ابی بکر گفت مادامی که فاطمه هست او را اکراه نمی نمائیم.

امیر المؤمنین علیه السّلام خود را بقبر رسول اللّه رسانید با گریه و ناله عرض کرد به پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آنچه را که هارون ببرادرش موسی گفت و خداوند در قرآن خبر داده اِبْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی وَ کٰادُوا یَقْتُلُونَنِی (1).

شرح قضیّه را مفصل نقل نموده تا آنجا که گوید علی علیه السّلام بیعت نکرده بمنزل برگشت و بعدها ابو بکر و عمر رفتند بمنزل فاطمه سلام اللّه علیها که استرضای خاطر او را فراهم نمایند فرمود خدا را شاهد می گیرم شما دو نفر مرا اذیت نمودید در هر نمازی شما را نفرین می کنم تا پدرم را ببینم و از شما شکایت نمایم انتهی.

باید منصفانه قضاوت نمود

شما را بخدا آقایان انصاف دهید معنی اجماع همین است که اصحاب پیغمبر را با ضرب و اهانت و زور و خوف و تهدید بقتل و آتش زدن خانه برای بیعت ببرند و نامش را اجماع بگذارند؟!.

اگر آقایان با انصاف قدری دقیق و از عادت بر کنار شوید می بینید که بازی آن روز هم مثل و مانند امروز بوده است که نظایرش بسیار دیده می شود که عده ای اطراف یک نفر را گرفته و با هو و جنجال او را بمقام ریاست یا سلطنت می رسانند بعد می گویند ملت او را باین مقام برگزیدند.

آن روز هم عده ای بازیگر بدور هم جمع شده یک نفر را انتخاب نمودند بعد بقیه مردم را با هو و جنجال و اهانت و تهدید بآتش و سوزانیدن و شمشیر کشیدن و تخویف نمودن برای بیعت حاضر نمودند که امشب آقایان اسمش را بگذارید اجماع و این حربۀ کند را دلیل بر حقّانیّت خود بگیرید.

و عجب آنکه بما هم می گوئید کور و کر شوید و نافهم گردید بتاریخ گذشته ابدا

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه