- مقدمه 1
- اشاره 3
- اشاره 9
- اشاره 18
- اشاره 29
- اشاره 29
- اشاره 30
- دولت تنوخیان در لاذقیه 30
- محمد بن اسحق 34
- اشاره 44
- آل عمّار قاضیان طرابلس (462 ه / 502 ه / 1070 م / 1109 م) 44
- ابو عبداللّه طلیطلی (شیخ عالم) 73
- دولت اسماعیلیان در مصیاف (535 ه / 1141 م - 670 ه / 1272 م) 86
- اشاره 104
- حیات فرهنگی در دوران امارت اسماعیلیان 104
- راشد الدین سنان 109
- شمس الدین الطیبی 111
- حسن بن احمد بن علی مُعَدِّل 121
- اشاره 129
- نخست: جهت گیری دینی 141
- اشاره 141
- اهتمام به ساخت مساجد 141
- مبارزه با خرافات و عادتهای ناروا 142
- مبارزه با تبعیضات عشیره ای 142
- اشاره 153
- دوم: جهت گیری ادبی 153
- جمعیّت خیریّه اسلامی جعفری 197
- انجمن خیریه اسلامی جعفری در طرطوس 223
- انجمن بانیاس 223
امّا تنوخیان، بزودی سیطره خود بر لاذقیه را به دست آوردند. در شناخت ما نسبت به برخی از افراد خاندان تنوخی متّنبی شاعر سهمی مهم، دارد او پس از بازگشت سیطره تنوخیان بر لاذقیه به آنها پیوست.
آنها عبارتند از:
محمد بن اسحق
او در ایام اقامت متّنبی در لاذقیه به سال 320 ه / 931 م درگذشت و متّنبی در رثاء او مرثیه جانسوزی در چهار قصیده از اشعار برجسته اش سروده است که مطلع اوّلین قصیده چنین است:
انّی لا علم و الخبیر لبیب
انّ الحیاه و ان حرصت غرورٌ(1)
و برخی ابیات دیگر آن چنین است:
خرجوا به و لکل باک حوله
صعقات موسی یوم دک الطور
والشمس فی کبد السّماء مریضه
و الارض واجفه تکاد تمور
و حفیف اجنحه الملائک حوله
و عیون اهل اللاذقیه صور
حتی اتوا به جدثا کأن ضریحه
فی قلب کل مؤمن محفور
بمزود کفن البلی من ملکه
مغن و اثمد عینه کافور
فیه السماحه و الفصاحه و التقی
و البأس اجمع و الحجی و الخیر
کفل الثناء له برد حیاته
لمّا انطوی فکأ نّه منشور(2)
1- من می دانم و خردمند آگاه است که زندگانی دین گر چه بدان حرص می ورزند غرور و فریب است.
2- پیکر او را بیرون آوردند و گریه کنندگان اطراف او، فریادهایی همچون فریاد موسی در روزی که کوه طور از هم پاشید داشتند؛ خورشید در میان آسمان بیمار بود و زمین به خود می لرزید و نزدیک بود به حرکت درآید؛ پوشش بالهای ملائکه بر گرد او بود و چشمهای مردم لاذقیه از شدت گریه و اشک گویا رودخانه ای شده بود؛ تا این که او را به سوی قبرش آوردند ولی گویا قبر او به قلب انسانهای موحّد کنده شده بود؛ از تمام مُلک و دارائیش به کفن کهنه و پوسیده ای که در آن پیچیده شده بسنده کرد و چشمش را با کافور سرمه کشید؛ گذشت و جوانمردی و فصاحت و تقوی و کمال شجاعت و خردمندی و خیر همگی در وجود او نهفته بود؛ ثنا و ستایش او ضامن بازگشت حیات اوست و زمانی که او را در کفن پیچیدند مانند این بود که باز و منتشر گردید.