بررسی ریشه های تاریخی تشیع در افغانستان صفحه 154

صفحه 154

1- ([1]) رجال النجاشی ج 1 ص 341.

2- ([2]) ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان ج 2 ص 135.

3- ([3]) رجال نجاشی ص 132.

4- ([4]) رجال طوسی ص 367.

نفوذ پیدا کرد و مقام حساسی داشت. شاهد بر این مدعا، داستان مردی از بنی حنیفه که از اهالی سیستان می باشد گفته است: در زمان خلافت معتصم در سفری که همراه امام جواد علیه السلام بودم سر سفره خدمت امام عرض کردم: حاکم ما از شیعیان شماست من به دیوان بدهکارم اگر صلاح می دانید نامه ای بنویس تا به من احسان کند و از خراج درگذرد. حضرت نامه نوشت پیش از اینکه با آن نامه وارد سیستان شوم خبر به حاکم رسیده بود او به استقبال من و نامه ی امام در چند فرسخی از شهر آمد من نامه را به او دادم و نامه را گرفت بوسید و بر چشمانش گذاشت سپس پرسید سید دیگر حاجتت چیست؟ گفتم بدهکار دیوان هستم وی مادام العمر خراج من را بخشید و مستمری تا زمان حیاتم مقرر داشت.((1))

حضور حاکم شیعی بیان گر و حضور تشیع در سیستان بوده البته ناگفته نماند که از دید برخی از جغرافی دان ها اهالی سیستان کاملاً شیعه نبوده ولی فرهنگ تشیع توانست در درون جامعه سیستان نفوذ کند و مردم فرهنگ شیعه را بپذیرند.

تشیع در قندهار:

از آنجایی که قندهار یکی از شهرهای معروف سیستان به شمار می آمد و در جنوب زابلستان و غرب بست واقع بود شواهد تاریخی حاکی از آن است که این شهر و اطراف آن از آغاز ورود اسلام به آنجا زمینه مساعدی جهت پذیرش تشیع داشته است.

شواهدی برحضور تشیع در قندهار دلالت دارد از جمله: پناهنده شدن یکی از نواده های امام حسن مجتبی علیه السلام در قندهار، به نام «عبدالله اشتر بن محمد بن عبدالله بن الحسن المجتبی علیه السلام » پس از قیام در برابر عباسیان و شکست خوردن از آنان، از کوفه به

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه