بررسی نظریه حق الطاعه صفحه 27

صفحه 27

با مراجعه به عرف و عقلا درمی یابیم چنان چه مولی دستوری صادر کرده باشد، ولی عبد نسبت به آن جهل داشته و از آن مطلع نباشد و در نتیجه امتثال نکند، مورد مؤاخذه قرار نمی گیرد و در این جهت فرقی بین عدم اطلاع نسبت به حکم واقعی و حکم ظاهری الزامی نیست. پس عدم مؤاخذۀ عبد توسط مولی بر ارتکاب مخالفت تکلیف واقعی در این موارد، دلیل بر عقلی بودن و ارتکازی بودن قاعدۀ قبح عقاب بلابیان است.

اشکال شهید صدر رحمه الله به دلیل اول

این دلیل تمام نیست؛ زیرا مبتنی بر فرض وحدت حق الطاعه و مولویت و عدم وجود مراتب و درجات برای آن است، در حالی که گفته شد مولویت دارای مراتب و درجات است و نمی توان مولویت حقیقی را به مولویت عرفی قیاس کرد. مولویت های عقلائی و عرفی به اعتبار همین درجات و مراتب جعل می شوند و لذا مقدار مجعول از مولویت عقلائی، موارد علم به تکلیف است.

به عبارت دیگر، مولویت مجعول از جهت سعه و ضیق دائرۀ مولویت، تابع جعل است و به همین جهت مولویت در خصوص تکالیف قطعی و یقینی است و چنان چه عبد، تکالیف محتمل را ترک کند، مورد توبیخ واقع نمی شود. اما مولویت خداوند ذاتی و حقیقی بوده و هیچ محدودیتی ندارد و لذا در تمام موارد تکلیف و حتی در موارد عدم علم به تکلیف هم ثابت است. پس با توجه به تفاوت این دو نوع مولویت، این استدلال باطل است و

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه