- مقدمه 1
- پیش گفتار 3
- گفتار اول: جایگاه نظریۀ حق الطاعه در علم اصول 5
- گفتار دوم: تنقیح محل نزاع 9
- گفتار سوم: پیشینۀ نظریۀ حق الطاعه 12
- قسم اول: مولویت ذاتی 15
- اشاره 15
- اشاره 15
- اقسام مولویت 15
- گفتار چهارم: تبیین نظریۀ حق الطاعه 15
- قسم دوم: مولویت مجعول از جانب مولای حقیقی 17
- نظریۀ حق الطاعه 18
- اشاره 18
- قسم سوم: مولویت مجعول از جانب عقلاء 18
- اشاره 21
- وجه سلبی 21
- گفتار پنجم: دلیل نظریۀ حق الطاعه 21
- جهت اول: بررسی بعد تاریخی مسئله 24
- جهت دوم: بررسی ادلۀ قاعدۀ قبح عقاب بلابیان 26
- اشاره 26
- اشاره 26
- دلیل اول 26
- اشکال شهید صدر رحمه الله به دلیل اول 27
- اشاره 28
- اشکال شهید صدر رحمه الله به دلیل دوم 28
- دلیل دوم 28
- اشاره 29
- دلیل سوم 29
- اشکال شهید صدر رحمه الله به دلیل سوم 30
- اشاره 30
- دلیل چهارم 30
- اشکال شهید صدر رحمه الله به دلیل چهارم 31
- وجه ایجابی 32
- گفتار ششم: موضوع حق الطاعه و قید آن 33
- موضوع حق الطاعه 33
- قید حق الطاعه 36
- احتمال اول 37
- گفتار هفتم: قلمرو حق الطاعه 37
- اشاره 37
- احتمال دوم 38
- احتمال سوم 38
- فرق بین قطع و غیر قطع 39
- فرق اول 39
- فرق دوم 41
- فرق سوم 42
- گفتار هشتم: آثار نظریۀ حق الطاعه 44
- اشاره 44
- اثر اول 44
- اثر دوم 47
- اثر سوم 50
- اثر چهارم 52
- اثر پنجم 54
- اشاره 56
- گفتار نهم: نقد و بررسی نظریۀ حق الطاعه 56
- اشکال اول 58
- اشکال دوم 63
- اشکال سوم 65
- اشاره 66
- اشکال چهارم 66
- احتمال دوم 67
- احتمال اول 67
- بررسی احتمال اول 68
- بررسی احتمال دوم 71
- اشاره 71
- وجوه تعدی از مولویت عقلاء به مولویت خداوند 71
- وجه اول 71
- اشکال 72
- اشاره 72
- پاسخ 73
- پاسخ 74
- اشاره 74
- اشکال 74
- وجه دوم 75
- اشکال پنجم 76
- اشکال ششم 77
- اشکال هفتم 80
- اشکال هشتم 81
- اشکال نهم 83
- اشکال دهم 84
- نتیجه 85
- کتابنامه 87
قابل تجرید از منجزیت می باشند؛ یعنی مولی نمی تواند با صدور ترخیص مخالفت با قطع را تجویز کند؛ چون این کار مستلزم محال است.
وجه استحاله این است که این ترخیص و اجازه، یا حکم واقعی است یا حکم ظاهری که در هر دو صورت باطل است.
اما در صورت اول، تکلیف واقعی طبق فرض مقطوعٌبه است؛ یعنی مکلّف یقین دارد خداوند متعال تکلیفی را در لوح محفوظ برای او معین کرده، حال اگر خودِ ترخیص و اجازۀ مخالفت با قطع نیز یک حکم واقعی باشد معنایش این است که شارع در این مورد اباحه واقعی جعل کرده و این مستلزم اجتماع ضدین است؛ زیرا از یک طرف یقین داریم خداوند متعال مثلاً نماز جمعه را واجب کرده و این قطع، منجِّز تکلیف است؛ یعنی بر مخالفت و موافقت آن عقاب و ثواب مترتب می شود و از طرف دیگر طبق فرض، شارع اجازۀ مخالفت با یقین و قطع را داده و خود این ترخیص نیز یک حکم واقعی است و این بدان معنی است که می توان نماز جمعه را ترک کرد و بر مخالفت با آن عقابی مترتب نمی شود. پس در این صورت اجتماع ضدین که در احکام تکلیفی محال است، محقق می شود.
اما صورت دوم که ترخیص شارع و اجازه مخالفت با قطع را یک حکم ظاهری بدانیم نیز باطل و محال است؛ چون در موضوع حکم ظاهری، شک در حکم واقعی أخذ شده و اساساً حکم ظاهری هنگامی ثابت است که نسبت به حکم واقعی، شک حاصل شود، در حالی که ما در این جا شک در تکلیف نداریم، بلکه قطع به تکلیف داریم. لذا در موارد قطع به تکلیف نمی توان