یک حرف از هزاران صفحه 242

صفحه 242

جبْرئیلُ: فإنّ إله إبْراهیم و إسْحاق و یعْقُوب یقُولُ لک قُلْ :

اللّهُمّ إنّی أسْئلُک بأنّ لک الْحمْد لا إله إلّا أنْت الْمنّانُ بدیعُ السّموات و الاْرْض ذُوالْجلال و الاْکْرام أنْ تُصلّی علی مُحمّدٍ و آل مُحمّدٍ و أنْ تجْعل لی منْ أمْری فرجآ و مخْرجآ و ترْزُقنی منْ حیْثُ أحْتسبُ و منْ حیْثُ لا أحْتسبُ.

فدعا یُوسُف علیه السلام، فجعل اللّهُ لهُ من الْجُبّ یوْمئذٍ فرجآ و منْ کیْد الْمرْأه مخْرجآ و أتاهُ مُلْک مصْرٍ منْ حیْثُ لمْ یحْتسب.»(1)

نجات یوسف علیه السلام به خاطر ولایت امیرمؤمنان علی(علیه السلام)

امام جعفر صادق علیه السلام فرمودند :

«هنگامی که حضرت یوسف علیه السلام را در درون چاه افکندند، جبرئیل بر او نازل شد و گفت: "ای پسر! این جا چه می کنی؟ چه کسی تو را درون این چاه افکنده است؟" یوسف علیه السلام گفت: "برادرانم به خاطر محبّتی که پدرم نسبت به من داشت، بر من حسد ورزیدند و مرا در چاه افکندند."

پس جبرئیل گفت: "آیا دوست می داری از این چاه خارج شوی؟" گفت : "این را واگذار می کنم به خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب." جبرئیل گفت : "پس بدان که خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب به تو می گوید که بگو :

خداوندا! من از تو که سزاوار حمد و ستایشی و خدایی جز تو نیست و نعمت دهنده و آفریدگار آسمان ها و زمین و صاحب جلال و اکرامی می خواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرست، و برای کار من گشایش و رهایی قرار بده و روزی مرا از طریقی که گمان می رود و از طریقی که گمان نمی رود عطا فرما."

پس یوسف آن دعا را خواند، آن گاه خداوند همان روز او را از چاه نجات داد و از حیله آن زن (همسر عزیز مصر) رهانید و حکومت مصر را از راه بی گمان به او ارزانی داشت.»


1- . تفسیر برهان، ج 3، ص 163؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 170، ح 6؛ درّ المنثور، ج 4، ص 9.
کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه