- مقدمه 1
- در حسرت یک کتاب نگذارید مرا ! 2
- آشنایی با یک دروغ بزرگ 9
- آیا طلوع خورشید ، دروغ است ؟ 17
- من با خرافات مبارزه میکنم 21
- وقتی عاشق دختر مصری شدم 30
- نابینایم و شهره این روزگارم ! 35
- در شهر خدا شیعهای باقی نگذارید ! 41
- منابع تحقیق 51
- نویسنده، کتب، ناشر 55
- سامانه پیامکوتاه 30004569 56
- اشاره 56
- کتب نویسنده 57
- رمان مذهبی 57
- کتب فارسی 57
- آموزههای دینی 60
- کتب عربی 62
- خرید کتابهای فارسی نویسنده 64
- نشر وثوق 64
- تلفکس: 700 35 77-0253 64
- همراه: 39 58 252 0912 64
- سامانه پیام کوتاه نشر وثوق 30004657735700 65
ــ خدا از شما قبول کند .
ــ من در این سفر به مدرسههای مدینه و مکّه سر زدم و مقداری از کتابهای درسی همراه با چند کتاب دیگر را با خود آوردهام ، میخواستم شما این کتابها را ببینید .
ــ اگر این کتابها را برایم بفرستید خیلی ممنون میشوم .
من آدرس منزل را به او میدهم و با او خداحافظی میکنم .
یک هفته بعد، زنگ در خانه زده میشود ، به درِ خانه میروم ، مأمور اداره پست ، یک بسته برایم آورده است ، آن را تحویل گرفته ، به داخل منزل بر میگردم .
بسته را باز میکنم ، اینها کتابهایی است که دوستم برایم فرستاده است .
چشمم به کتاب « عجیبترین دروغ تاریخ » میافتد ، همان کتابی که آن شب در مدینه دیده بودم .
من چقدر زود به آرزوی خود رسیدهام !
آشنایی با یک دروغ بزرگ
اسم عثمان خمیس را بر روی جلد کتاب میبینم . او نویسنده این کتاب و او از علمای وهابیّت است.