دو مکتب در اسلام جلد اول صفحه 398

یعنی موسی گفت برادرم هارون را، که زبانش از من گواراتر است ، با من در امر رسالت شریک گردان تا مرا تصدیق کند. چه ، از آن می ترسم که مرا تکذیب کنند.

گفت : ما بازویت را به برادرت محکم گردانیدیم ...(قصص / 33).

و نیز آنجا که می فرماید: و قال لاخیه هارون اخلفنی فی قومی واصلح و لا تتبع سبیل المفسدین ... یعنی و موسی به برادرش هارون گفت تو جانشین من در میان قومم باش و راه صلاح در پیش گیر و پیرو اهل فساد مباش ...(اعراف / 142).

و یا آن جا که می فرماید: ولقد اتینا موسی الکتاب وجعلنا معه هارون وزیرا... یعنی و همانا ما به موسی کتاب تورات را دادیم . و برادرش هارون را یار و پشتیبان او قرار دادیم ... (فرقان / 45). و هم آن جا که می فرماید: ثم ارسلنا موسی و اخاه هارون بایاتنا و سلطان مبین ... یعنی و آنگاه که موسی و برادرش هارون را با آیات و معجزات آشکار فرستادیم ...(مومنون / 45).

در این آیات خداوند هارون را یاور و پشتیبان موسی و شریک او در امر رسالت قرار داده ، و موسی نیز او را در میان قومش جانشین خود گردانیده است .

پس وقتی که خاتم پیامبران (ص ) آشکارا می فرماید: علی ، او را به منزله هارون است برای موسی ، و از همه امتیازات هارون تنها نبوت و پیامبری را مستثنا می کند، آن هم به این علت که بعد از حضرتش دیگر پیامبری نخواهد بود،

آنچه که برای امیرالمومنین (ع ) باقی می ماند، یاری و پشتیبانی پیغمبر، و مشارکت با او در امر تبلیغ احکام الهی در زمان پیغمبر، و خلافت و جانشینی حضرتش پس از او در میان امتش ، و به دوش کشیدن سنگینی بار تبلیغ خواهد بود.

همین موضوع درباره حسنین (علیهماالسلام )، دو سبط پیغمبر، نیز صادق است ؛ البته به استثنای نبوت و رسالتی که اسباط داشته اند؛ زیرا بعد از خاتم پیامبران دیگر پیامبری نخواهد بود. پس آنچه که برای ایشان باقی می ماند مسئولیت رسانیدن و تبلیغ احکام الهی به جامعه اسلامی خواهد بود.

آنچه گذشت درباره اوصیای سه گانه نخستین بعد از پیغمبر بود. آن چه بعد از این بیاید، مطالبی است از سنت نبوی ، درباره آخرین وصی آن حضرت .

بشارت پیغمبر(ص ) به ظهور مهدی (ع )