دو مکتب در اسلام جلد دوم صفحه 254

صفحه 254

سپس دوالیبی نامه ای را که عمر به شریح و ابوموسی نوشته گواه آورده و می گوید:

صحابه در اجتهادهایشان قواعد و مقرراتی موضوعه ، یا موازینی شناخته شده را در نظر نداشتند، بلکه دلیل آنها در راءی و نظری که اعلام می داشتند مواردی بود که از روح تشریع احساس می کردند...آنگاه می نویسد: این مقدار درک معرفت هم برای جانشینان ایشان به

همین سادگی قابل حصول نبود و از همین جهت بود که بعد از ایشان اجتهاد دستخوش دگرگونی شدید و محسوسی گردید...اجتهاد تا حد زیادی متاءثر از محیط زندگی مجتهد بود و هر قدر که بین زمان مجتهد و عصر پیامبر اسلام (ص ) و یا زمان تنزیل احکام قرآن فاصله بیشتر می شد، به همان نسبت اختلاف و نزاع علمی درباره احکام فقهی بیشتر می گردید و همین امر مجتهدان را بر آن می داشت تا به وضع قوانینی در اجتهاد بپردازند که بعدها آن را علم اصول فقه نامیدند. و از این تاریخ به بعد بود که اجتهاد با توجه به قواعد و قوانینی که اصول آن معلوم و مشخص شده بود، از دوره نخستینش ، که تنها ذوق سلیم میزان و معیار دستیابی به مطالب پنهانی شریعت به حساب می آمد، ممتاز و مشخص گردد (924).

دوالیبی در باب مصادر شناخته شده حکم از نظر قرآن می نویسد:

نخستین مصدر برای صدور احکام و حقوق ، که مورد قبول قرآن قرار می گیرد، آیات قرآنی است .

دومین مصدر، سنت است که خداوند می فرماید: ما آتاکم الرسول فخذوه . سومین مصدر که قرآن آن را از مصادر حکم و حقوق شناخته آن چیزی است که در سنت پذیرفته شده باشد، مانند اجماع و اجتهاد (925).

به این ترتیب برای تشریع ، چهار مصدر یا اصل قائل شده اند که عبارتند از: قرآن ، سنت ، اجماع ، و اجتهاد.

دوالیبی می گوید: از آنچه گفتیم چنین برمی آید که اصل چهارم ، اجتهاد، یا رای و یا عقل نامیده می شود (926).

مهمترین دلایل مکتب خلفا بر صحت اجتهاد

1. حدیث معاذ

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه