دو مکتب در اسلام جلد دوم صفحه 314

صفحه 314

خیزند. اگر حق از آلودگی به باطل آزاد می گردید، اختلافی به وقوع نمی پیوست ، و چنانچه باطل از پوشش حق بیرون می شد و عریان چهره می نمود، باطل بودنش بر حق جویان آشکار می گردید. اما بخشی از حق و قسمتی از باطل گرفته و درهم آمیخته و پوشیده می شود، و اینجاست که شیطان بر هوادارانش چیره می گردد و تنها کسانی نجات پیدا می کنند که مورد رحمت خدا قرار گرفته باشند. من خود از پیامبر خدا (ص ) شنیدم که می فرمود: چه حالی خواهید داشت آنگاه که فتنه ای شما را فرا بگیرد که کودکان را سالمند، و پیران را فرتوت و شکسته گرداند.

مردم به بدعتها عمل کنند و آن را سنت پندارند، به طوری که اگر چیزی از آن تغییر داده شود، مردمان را ناخوش آید و گویند که سنت تغییر داده شد! آنگاه مردمان را زشتیها و ناخوش آیندها فرا رسد و بلایا و مصیبتها سخت تر شود، دودمانها بر باد رود، و فرزندها به اسارت افتند، فتنه چنان ایشان را در هم بکوبد که آتش ، هیزم را و سنگ آسیا، دانه گندم را! در چنان احوالی است که برای غیر خدا به پا خاسته تفقه کنند، و علم را برای به کار بستن آن فرا نگیرند، و با تظاهر به تقوا و دیانت و کارهای آخرت ، آن را وسیله رسیدن به خواسته های دنیا قرار دهند!

آنگاه امیر مؤ منان - علیه السلام - چهره مبارک خود را به سوی کسان و خانواده و یاران صمیمی و پیروانش ، که پیرامون او را گرفته

بودند، بگردانید و فرمود:

فرمانروایان پیش از من دانسته و بعمد کارهایی را بر خلاف پیامبر خدا (ص ) مرتکب شدند و پیمان او را شکستند و سنت حضرتش را تغییر دادند، که امروز اگر من مردم را به ترک آنها بخوانم ، تا وضع را آنچنان که در زمان رسول خدا (ص ) بود بگردانم ، سپاهیانم از گرد من پراکنده شوند و مرا تنها و یا با اندکی از شیعیانم ، که با فضل و برتری من آشنایی داشته ، امامت مرا به موجب کتاب خدای عزوجل و سنت پیامبرش بر خود واجب می شمارند، رها کنند. مثلا اگر فرمان دهم مقام ابراهیم (ع ) را به جای اصیلش که پیامبر خدا (ص ) قرار داده بود، برگردانند. (1245). و یا فدک را به بازماندگان فاطمه (س ) تسلیم کنند (1246). و پیمانه را بر همان مقدار که بوده ، قرار دهند (1247). و زمینهایی را که پیامبر خدا (ص ) به اشخاص بخشیده بود که به آنها تحویل نشد و دستور پیامبر اجرا نگردید، مقرر دارم که به آنها تحویل داده شود. و خانه جعفر را از مسجد جدا کرده به ورثه او برگردانم (1248). و در احکامی که به ناروا صادر شده است ، تجدید نظر کنم (1249). و زنانی را که به غیر حق در اختیار مردان قرار گرفته اند، به شوهران اصلی آنها بازگردانده ، احکام ازدواج و ارث را از نو درباره آنان برقرار سازم (1250)، و فرزندان بنی تغلب را به اسارت بگیرم (1251). و آنچه از زمینهای خیبر قسمت شده است پس بگیرم . و دیوانهای عطایا

را از بین ببرم (1252). و آن چنان که پیغمبر خدا (ص ) می بخشیده ، همه را یکسان ببخشم (1253) و آن را مایه بیشتر توانگر شدن ثروتمندان قرار ندهم . و ارزیابی بر اساس مساحت را از بین ببرم (1254) و ازدواج را بر اساس برابری انسانها قرار دهم (1255). و خمس پیامبر را همان گونه که خای عزوجل معین و واجب فرموده است دریافت کنم (1256). و مسجد پیغمبر (ص ) را به همان شکل که بوده بازگردانم (1257)، و درهایی را که بناروا در آن گشوده شده ببندم ، و آنهایی را که بسته اند از نو بگشایم . مسح بر کفش را به هنگام وضو حرام کنم . و بر نوشیدن نبیذ حد بزنم (1258). و عمره تمتع و نکاح موقت را حلال اعلام کنم (1259). و فرمان بدهم که بر جنازه های مردگان پنج تکبیر بگویند (1260)، کسانی را که رسول خدا (ص ) از مسجد رانده و بعد از آن حضرت بار دیگر به آنجا راه یافته اند، از آنجا بیرون کنم . و آنهایی را که بعد از پیغمبر (ص ) از مسجد آن حضرت بیرون کرده اند و پیغمبر راهشان داده بود، بار دیگر به مسجد راه دهم (1261). مردم را به تسلیم در برابر حکم قرآن واداشته ، طلاق را بر اساس سنت پیغمبر قرار دهم (1262). و زکات را از موارد آن و طبق موازین شرع بگیرم (1263). وضو و غسل و نماز را به مواقع و شرایع و مواضع آن باز گردانم (1264) . مردم نجران را به زادگاهشان (1265)، و اسرای فارس

و دیگر ملتها را به موجب کتاب خدا و سنت پیامبرش (ص ) به سرزمینهایشان باز گردانم ؛ آن وقت است که مردم از گردم پراکنده شده ، مرا تنها می گذارند. چه ، به خدا سوگند من مردم را فرمان دادم که در ماه رمضان بجز برای ادای نماز واجب جماعت تشکیل ندهند، و گفتم که به جا آوردن نماز نافله به جماعت بدعت است . اما برخی از سپاهیانم که به همراه من در جنگ شرکت می کنند بانگ برداشتند: ای مسلمان ! به فریاد برسید که سنت عمر را تغییر دادند! و ما را از به جا آوردن نماز مستحبی در ماه رمضان مانع می شوند! ترسیدم آشوبی در گوشه ای از سپاهیم برپا شود (1266)!! آه که من از عدم هماهنگی این امت با خودم ، و اطاعتشان از پیشوایان دیگر چه ها که دیدم ...(1267)!!

شکایت امام

تا آخر شکایت امام (ع ) در این خطبه که از عدم توفیقش در کشاندن این امت به سنت پیامبرش (ص ) سخن گفته ، و جرعه جرعه شرنگ جانکاه از این همه اندوه را فرو داده ، تا آنجا که آرزوی مرگ کرده و فرموده است :

آخر چه چیز آن مرد بخت برگشته شما را جلو گرفته تا بیاید و مرا به قتل برساند، بار خدایا! آنها از من خسته شده اند و من از آنها؛ آنها را از دست من راحت کن و مرا از دست آنها! آخر چه وقت آن بدبخت می رسد؟ (1268)

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه