دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 112

صفحه 112

پس راءی خود و همفرانتان را روی هم بریزید و موردی را از دست مگذارید و بر من بتازید و مرا مهلت ندهید. من بر خدای خود و شما، که همه جنبندگان در قبضه قدرت او هستند، توکل کرده ام و پروردگار من به راه راست استوار است . (172)

آنگاه زبان به نفرین آنها گشود و فرمود: بارخدایا! باران آسمان را از ایشان بازدار، و خشکسالی دوران یوسف را بر ایشان مقدر فرما، و آن جوان ثقیف را بر آنان مسلط گردان تا شرنگ مرگ را

به کامشان بریزد. چه اینها ما را تکذیب کرده و فریب دادند و دست از یای ما بداشتند. تویی پروردگار ما؛ بر تو توکل کرده ، به سوی تو باز می گردیم . (173)

خداوند، هیچیک از آنان را رها نکند، مگر اینکه انتقام مرا از او باز ستاند. آن سان که کشنده را به کشته شدن ، و ضربه زننده را به مجروح گردیدن . و خدا مرا و اهل بیت و یارانم را یاری خواهد داد. (174)

نفرین امام درباره ابن حوزه

طبری در تاریخ خود می نویسد: از سپاهیان عمر سعد مردی از قبیله بنی تمیم ، که عبدالله بن حوزه نامیده می شد، سوار بر اسبش بیرون آمد و در مقابل امام قرار گرفت و امام را به نام صدا زد. امام پرسید: چه می خواهی ؟ ابن حوزه گفت : تو را به آتش جهنم مژده می دهم ! امام فرمود: هرگز چنین نخواهد شد. من به دیدار خدای مهربان و شفیع و مطاع می روم . آنگاه رو به اصحاب کرد و پرسید: این کیست ؟ گفتند: او پسر حوزه است . امام لب به نفرینش گشود و گفت : خداوندا! او را به آتش دوزخ درانداز:

راوی می گوید: پس از نفرین امام ، اسب ابن حوزه در کنار خندق رم کرد و او از روی اسب سرنگون شد، در حالی که یک پایش در رکاب گیر کرده بود. اسب می تاخت و همچنان ابن حوزه را بر روی زمین می کشید و او را با شدت به هر سنگ و درختی می کوبید تا جان داد.

و در روایتی دیگر آمده است : وقتی عبدالله

بن حوزه از روی اسب واژگون شد، پای چپش در رکاب گیر کرد و پای راستش بالا آمد. اسب رم کرد و سخت بگریخت و در این فرار، سر ابن حوزه را بشدت و پیاپی به هر سنگ و درختی می کوبید تا جان داد.

طبری از قول عبدالجبار بن وائل حضرمی ، از برادرش (مسروق بن وائل ) می نویسد: من در صف مقدم سواره نظامی قرار داشتم که به سوی حسین پیشروی را آغاز کرده بود. من به خود می گفتم که : جلو باشم تا شاید بتوانم سر امام را برگیرم و به وسیله آن به مقام و منزلتی نزد ابن زیاد برسم ! اما همین که به حسین (ع ) رسیدیم ، یکی از ما که به او ابن حوزه می گفتند، پیش تاخت و بانگ برآورد: حسین در میان شماست ؟ یاران امام چیزی نگفتند و او پرستش خود را سه - چهار مرتبه تکرار می کرد و در آخر امام به یاران خود فرمود: بگویید آری این حسین است ، چه می خواهی ؟ با این پاسخ ، ابن حوزه رو به امام کرد و گفت : ای حسین ! تو را به آتش جهنم مژده باد!

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه