دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 117

حمله جناح چپ عمر و شهادت کلبی و همسرش

راوی می گوید: شمر بن ذی الجوشن از طرف چپ سپاه ابن سعد به جناح چپ امام حمله برد که با مقاومت یاران امام روبرو گردید آنها شمر و یارانش را به زخم نیزه گرفتند. پس از هر سو به امام و یارانش یورش بردند که

در این کشاکش کلبی ، که در صف یاران امام بسختی می جنگید و دو تن از یاران عمر سعد را پس از کشتن دو هماورد نخستین ایشان از پای درآورده بود، به دست هانی بن ثبیت حضرمی ، و کبیر بن حیی تیمی ، که بر سر راهش به کمین نشسته بودند، از پای درآمد.

او دومین شهید از سپاه امام بوده است .

چون کلبی به شهادت رسید، همسرش ام وهب خود را به کشته شوهر رسانید و خاک و خون از سر و روی او ستردن گرفت و می گفت : بهشت گوارایت باد. چون شمر چنان دید، به جوانی به نام رستم فرمان داد تا سر آن زن را با گرز خود بکوبد! او نیز فرمان برد و با گرزی در دست داشت بر سر آن بانو چنان کوبید که مغز سرش متلاشی شد و در دم بر کناره جنازه شوهرش به شهادت رسید.

حمله جناح راست عمر و شهادت مسلم بن عوسجه

آنگاه عمرو بن حجاج ، که بر جناح راست سپاه ابن سعد و در ناحیه فرات فرمان می راند، بر امام حمله برد.

دو سپاه در هم آویختند و مدتی به زدوخورد پرداختند و حملات عمرو بن حجاج و یارانش را دفع کردند که در این میان مسلم بن عوسجه اسدی ، از نخستین یاران حسین (ع )، از پای درآمد. چون عمرو بن حجاج و یارانش عقب نشستند و گرد و غبار معرکه فرو نشست ، مسلم را افتاده دیدند. امام بر بالین او رفت . مسلم هنوز زنده بود و رمقی داشت . امام به او فرمود: خدایت رحمت کناد ای مسلم بن عوسجه . آنگاه

این آیه را خواند: فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا (177) یعنی برخی از آنان به پیمان خود وفا کردند و به خدا پیوستند، برخی دیگر از ایشان در انتظارند و تغییری در آن نداده اند.

در این موقع حبیب بن مظاهر خود را به مسلم رسانید و گفت : ای مسلم ! کشته شدنت بر من سخت و ناگوار است . تو را به بهشت مژده باد. مسلم با صدای ضعیفی گفت : خدایت به خیر مژده دهاد. حبیب گفت : اگر نه اینکه می دانم من خود نیز در همین ساعت به تو خواهم پیوست ، دوست می داشتم تا هر سفارش و وصیتی که داشته باشی به من بگویی تا انجام دهم که تو از نظر خویشاوندی و دین چنین حقی را بر من داری . مسلم بسختی پاسخ داد: خدایت رحمت کناد، سفارش من به تو درباره این است (و اشاره به امام کرد) که به خاطرش جان فدا کنی . حبیب گفت : به خدای کعبه چنین کنم .