دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 257

صفحه 257

ترسیدم که اسبم کبوتر حرم را زیر پا بگیرد و بکشد! پس جواب شنید که : از این می ترسی ، اما مسلمانان را می کشی ؟ گفت :

با تو می جنگم ، به ما اجازه ده کعبه را طواف کنیم و باز گردیم . با تقاضای او موافقت شد، و او چنین کرد.

پس از انجام طواف ، حصین با یارانش عنان عزیمت به سوی مدینه کشیدند.

گفته اند که اهالی مدینه و حجاز بر شامیان شوریدند و ایشان را به خواری کشانیدند، تا آنجا که ناگزیر هر کدامشان چارپای خود را گرفته و سرافکنده و درمانده

به اردوگاه خود روی آورده . در آنجا اجتماع کردند و جراءت نداشتند که پراکنده شوند.

افرادی از بنی امیه که ساکن مدینه بودند نیز از ایشان خواستند که آنها را رها نکرده با خود به شام ببرند و آنها نیز چنین کردند. و بدین سان این سپاه سرافکنده به شام وارد شد. (314)

بار دیگر، حجاج کعبه را سنگ باران می کند

ابن اثیر و دیگران گفته اند: عبدالملک مروان حجاج را برای جنگ با ابن زبیر ماءمور کرد. حجاج در ذی قعده سال 72 هجری وارد مدینه شد و کارگزار عبدالله زبیر را از آنجا بیرون کرد. و مردی از اهالی شام را به نام ثعلبه به فرمانداری آنجا بگماشت . ثعلبه برای اینکه مردم مدینه را به خشم آورد بر منبر پیغمبر خدا (ص ) می نشست و مغز قلم استخوان ، و خرما می خورد. (315) دینوری می نویسد: حجاج به یارانش گفت که برای ادای حج آماده شوید. او این سخن را در ایام موسوم به ایشان گفت . پس از طائف حرکت کرد تا اینکه وارد مکه شد و منجنیقهای خود را بر کوه ابوقبیس و مشرف به مسجد الحرام نصب کرد. در این مورد اقیشر اسدی چنین سرود:

(ف ) لم اءر جیشا غر بالحج مثلنا

و لم اءر جیشا مثلنا غیر ماخرس

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه