دو مکتب در اسلام جلد سوم صفحه 59

صفحه 59

پس حسین (ع ) به طواف پرداخت و سعی بین صفا و مروه به جا

آورده و اندکی از موی سر خود را کوتاه کرد و حج را به عمره بدل نمود و از احرام بیرون شد. (114)

حسین (ع ) و ابن عباس

در تاریخ طبری و دیگر منابع آمده است که چون حسین (ع ) آماده حرکت سوی عراق شد، ابن عباس به خدمت آن حضرت رسید و در ضمن سخنانی به او گفت : در همین شهر بمان ؛ زیرا تو آقا و سرور مردم حجاز هستی . و اگر مردم عراق ، همچنان که ادعا کرده اند، خواهان تو هستند، به آنها بنویس که فرماندار و دشمن خود را از شهر و دیار خویش بیرون کنند، آنگاه تو به سوی ایشان عزیمت کن . ولی اگر به هر تقدیر قصد بیرون شدن از مکه را داری ، به دیار یمن رو آور که در آنجا دژهای استوار و محکم و دره های متعددی وجود دارد و سرزمینی است پهناور، و پدرت را در آنجا شیعیانی بسیار است ، و خودت هم از دسترس اینان به دوری و با فراغ خاطر می توانی برای مردم نامه بنویسی و پیغامگزارانت را به هر سو اعزام داری و مردم را به خود بخوانی ، در آن صورت امید دارم که به خواسته ات برسی ! امام در پاسخ به ابن عباس گفت :

پسرعمو! به خدا قسم می دانم که خیرخواه منی ، اما من عزم جزم کرده و آماده حرکت شده ام . عبدالله گفت : حالا که چنین است و می روی ، زنان و کودکانت را با خود مبر. چه ، از آن می ترسم که تو هم مانند عثمان ، که در

برابر دیدگان زنان و فرزندانش کشته شد، کشته شوی !

در کتاب اخبار الطوال بعد از این سخن عبدالله آمده است که امام به وی فرمود: پسرعموی من ! ناگزیرم که زنان و فرزندانم را هم همراه خود ببرم .(115) و در روایتی دیگر آمده است که امام در پاسخ عبدالله گفت : اگر فلان جا یا فلان جا کشته شوم ، بیشتر دوست دارم از اینکه در مکه کشته شوم و حرمت حرم خدا به خاطر من از میان برود.

با شنیدن این پاسخ ، ابن عباس بسختی بگریست . (116) و بنا به روایتی ، گفت : با این سخن او، به مرگش یقین کرده ، دل از حیاتش بریدم . (117)

نامه امام (ع ) به بنی هاشم

در کتاب کامل الزیاره آمده است که حسین (ع ) از مکه خطاب به برادرش محمد بن علی و دیگر مردان بنی هاشم چنین نوشت :

کتابخانه بالقرآن کتابخانه بالقرآن
نرم افزار موبایل کتابخانه

دسترسی آسان به کلیه کتاب ها با قابلیت هایی نظیر کتابخانه شخصی و برنامه ریزی مطالعه کتاب

دانلود نرم افزار کتابخانه